«بیمسئولیتیها، دولت، سلبیریتیها، و
مرگومیر زلزلهزدگان»
#امیر_چمنی یکم:
عبدالکریم سروش سالها پیش گفته بود: صادق زیباکلام، نه آدمِ صادقی است، نه کلامِ زیبایی دارد.
دوم:
سه ماه از زلزلهی کرمانشاه میگذرد. در این سه ماه هر مصیبتی بوده سرِ مردمِ زلزلهزده آمده است.
خودکشی،
مرگ،
سرمازدگی، بیخانمانی، آوارگی، مهاجرت، مشکلات روحیـروانی، افسردگی، بیکاری، نداشتن درآمد و هزار درد و رنجِ دیگر. همهی اینها به این خاطر است که نه دولت و نه نهادهای مسئول به وظایف، تعهدات و وعدههای خود در قبالِ بحرانِ زلزله به خوبی عمل نکردهاند. توزیعِ کانکس که در مقابل پولهای جمع شده، اعتبارِ تخصیصیِ دولت و کمکهای ملی و بینالمللی، هزینه حساب نمیشود، الان به بحرانی بزرگ تبدیل شده است و طبق اعلامِ فرماندارِ سرپل ذهاب، هنوز ۶۰ درصد از زلزلهزدگان کانکس ندارند. حال نمیدانیم اگر الان زیرِ برف و سرما قرار نیست به دادِ زلزلهزدگان برسند، پس این پولها و منابع چه زمانی به درد خواهند خورد. آیا عقلاً، قانوناً و اخلاقا مجموعههای دولتی و غیردولتی میتوانند، وضعیت موجود و رنجها و
مرگها را نادیده بگیرند و حال را قربانیِ موعودِ آیندهای نامعلوم کنند؟ آیا میتوانند بگویند مردم چند ماه در سختترین و بدترین شرایط روحیـروانی و آبوهوایی زندگی کنند، ولی دم نزنند، اگر بمیرند هم ایرادی ندارد، چون ما میخواهیم در آینده بهشتی از مکعباتِ نااستوارِ سیمانی با مشتی آهن و آجر با بهرهی بانکی برایشان بسازیم؟
حتی در شرایط جنگی، سربازانِ آمادهی جنگ نمیتوانند به زورِ فرمانِ نظامی، سه ماه زیر باد و برف و باران و گلولای در چادر زندگی کنند.
سوم:
این وسط، سلبیریتیهایی مثل زیباکلام [و داییها و نیکی کریمیها] که با غرور اعلام میکرد که ببینید، مردم به منِ زیباکلامِ یک لاقبا (و البته بیمایه)، اعتماد میکنند، ولی به دولت اعتماد نمیکنند. همو که متوهمانه خود را سرمایهای اجتماعی تلقی میکرد، حالا سه ماه است میلیاردها پولِ اهدایی و سرمایهی مردمی را در حسابِ خود مخفی نگه داشته است تا در فردا روزی به صورتِ کاملاً شیک و اتوکشیده، برای زلزلهزدگان، فرهنگسرا احداث و روستای پایدار ایجاد کند.
چهارم:
این به اصطلاح استادِ هیچچیزدان، شعورش نمیرسد که؛
۱. جایی که مردم از سرما توی چادر میمیرند، باید اینجاـحالایی اندیشید و اولویت با «ضرورتهای عینی» و رفعِ «رنجهای ملموس» با تهیهی کانکس و ایجاد رفاه نسبی است، نه ایجاد فرهنگسرا و «دهکدهی امید»، آن هم در آیندهای نامعلوم که مشخص نیست بتوانند نیّات فانتزی و رمانتیکشان را عملی کنند یا نه.
۲. مردم برای «خروج اضطراری از بحران» و بازگشتِ نسبی زلزلهزدگان به آرامش، به این آقا و دیگران کمک مالی کردهاند که اتفاقا کودکان زلزلهزده، ساریناها و شیواها و محمدها از سرما نَمیرند. نه اینکه زیباکلام[ها] با میلیاردها پول جمع شدهی مردمی، به آرزوهای فانتزی و رویاهای شخصیِ شیک و رمانتیکشان جامهی عمل بپوشاند.
۳. اینکه «وظیفهی اخلاقی» امثالِ این سلبریتیهای بیمایه در قبالِ کودکانی که به خاطرِ کوتاهیهای صورت گرفته و نداشتنِ سرپناهِ مناسب از سرما مردهاند، مردمی که
خودکشی کردهاند، دچارِ عوارض روحیِ جبرانناپذیر شدهاند و آنهایی که ماندهاند و زیر برف و باران و سرما و توی گلولای به سختی زندگی میکنند، چیست؟
۴. «مسئولیت حقوقی» امثالِ زیباکلام که بدون اجازه و رضایتِ مردمی که کمکمالی کردهاند تا تعجیلاً صرف رفاه و آسایش زلزلهزدگان شود، خودسرانه پولها را نگه داشتهاند و هزینه کردنِ آنها را به آینده موکول کردهاند چیست؟ آیا نمیشود علیهِ زیباکلامها اعلامِ جرم کرد؟
پنجم:
فقط با ۳ میلیارد تومانِ موجود در دست زیباکلام، میشود حدود ۱۰۰۰ عدد کانکس تهیه کرده و ۱۰۰۰ خانواده را از سرمای کُشنده نجات داد.
ششم:
«امید» اسمرمزِ مشترکِ «دولت» و «زیباکلام» است. سارینا و شیوا و محمد در سایهی تدبیرِ همین امید، ناامیدانه از سرما مُرده و دیگرانی نیز
خودکشی «شدهاند.»
#زلزله_کرمانشاه#مرگ_سرمازدگی_خودکشی@alahiaryparviz38