چهره ات از سنگ تراشیده شده است خونت از زمین سخت تو از دریا می آیی همه چیز را چون دریا بر می گیری و می نگری و به دور می افکنی. سکوت در دل تست، واژه ها را می بلعی تو تاریکی هستی. سحر برای تو سکوت است.
تو همچون صدای زمینی _ درنگ سطل در چاه، آواز آتش تلپِّ افتادن سیبی واژه های جویده جویده و بی امیدِ دمِ در، گریه کودک_ چیزهایی که هرگز عوض نمیشود. تو عوض نمی شوی.
تو تاریکی هستی.
مهمانخانه متروکی هستی با کف لخت اتاقهایش که یکبار پسرک به درونش آمد و کفشی به پا نداشت و همیشه به یاد میآورد. تو آن اتاق تاریکی که همیشه به یاد میآورد. مانند حیاطی باستانی که سحر از آنجا آغاز شد.
اگر نبود همین یک دو واژه دنیا میگندید ببین چگونه دهان از شکل میافتد وقتی میخواهد حقیقتی را کتمان کند! کسی کنار من است که یک دم از زیر چشمبند دیدمش پای آن دیوار بلند و چون که اطمینان یافت که آخرین دمش را میشنوم نامش را به زمزمه گفت و دمای لبخندی نقش بست بر چهرهاش که تا آن دم جز وحشتی کبود نبود.
من از اصالت اشیاء تصویری ندارم گذر به خوابهای رنگی را نیز وقتی آغاز کردم که از لبانت رنگی ساطع شد و چشم دید در آئینهی صدا که شکلهای جهان با من مهربان شدهاند.
هوای مرگ که میپیچد تولد شعر را باید پنهانی جشن گرفت که حلقههای گل را تاب نمیآورد تنها بر گردن سکوت مهرماه ۷۳
احمد تفضلی در ۱۶ آذر سال ۱۳۱۶ در اصفهان زاده شد. تحصیلات مقدّماتی را در تهران گذراند و در سال ۱۳۳۵ با دریافت مدال درجهٔ اوّل فرهنگ از دارالفنون دیپلم ادبی گرفت. در سال ۱۳۳۸ دانشکدهٔ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را با احراز رتبهٔ اول به پایان برد. در سال ۱۳۴۰ به انگلستان رفت و وارد رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستانی ایران در مدرسهٔ زبانهای شرقی دانشگاه لندن شد و در سال ۱۳۴۴ فوق لیسانس گرفت. پیش از بازگشت به ایران دورهٔ تحقیقی کوتاهی را هم در پاریس گذراند. در ۱۳۴۵ در رشتهٔ زبانهای باستانی از دانشگاه تهران درجهٔ دکتری گرفت. موضوع پایاننامهٔ او تصحیح و ترجمهٔ سوتکرنسک و ورشت مانسرنسک از دینکرد و سنجش این دو نسک با متنهای اوستایی، به راهنمایی صادق کیا بودهاست.از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵ ضمن تحصیل، به عنوان پژوهشگر در استخدام ادارهٔ فرهنگ عامه بود. از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ در بنیاد فرهنگ ایران، به تحقیق پرداخت. در ۱۳۴۷ به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد. در ۱۳۷۰ عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و از سال ۱۳۷۳ معاون علمی و پژوهشی این فرهنگستان بود. تفضلی علاوهبر اینکه یکی از صاحبنظران در زمینهٔ زبانهای باستانی ایران بود، به زبان عربی کاملاً آشنا بود و به زبانهای انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و ادبیات فارسی تسلّط کامل داشت و همچنین با روسی نیز آشنا بود.
تفضلی در ساعت ۱۲ و نیم روز ۲۴ دی ماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در دانشگاه تهران ترک کرد و راهی منزلش در شمیران شد، امّا هرگز به منزل نرسید. او در همان روز به طرز مشکوکی در خیابان به قتل رسید. قتل او در دنبالهٔ پروندهٔ سرکوب روشنفکران و قتلهای زنجیرهای ایران بهشمار میرود. احسان یارشاطر اذعان داشت احمد تفضلی به دلیل همکاری با بنیاد ایرانیکا (به سرویراستاری احسان یارشاطر) به دستور مسئولان جمهوری اسلامی ترور شد.