شعر ، ادبیات و زندگی

#الهام_اسدی
Канал
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Продвигать
267
подписчиков
7,65 тыс.
фото
4,62 тыс.
видео
17,2 тыс.
ссылок
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
💥💥💥

‏فرهادم
عزیزم
دلبند کوچکم
چرا غم نان نگذاشت به پیشواز بهار بروی؟
فرهادم مگر تو‌ تیشه‌ بدست داشتی
یا کوهکن بودی
یا نان «شیرین»است
که خسروانه، بلندپروازیت سر از کوه در بیاورد؟

عزیز کوچکم
چرا نوجوانیت با کولبری در بهمن سرازیر می‌شود؟

پسرکم
چرا غم‌نان نگذاشت که به پیشواز زندگی بروی

#کولبر
#الهام_اسدی
https://t.center/alahiaryparviz38
باید بهار بیاید
سرد است و سیاهی پخش می شود، خاک مویه می کند بی دهان.
باید بهار بیاید
تا سایه ی کفش های پاره را بدوزد، و باران به چمن بدود، چون بوی مادرم در من.
باید بهار بیاید
کودکی کودکان جهان در اضطراب زنگ پاییز مانده است. باید صدا بشوند و سنگ را بشکافند.
باید بهار بیاید
چتر ابر بر سر و چرخ ستاره در چشم، به خیابان بروند. روشنی ببارد ، بشوید چرک و خون بسته را تا دکمه ی آخر.
چرا بهار نیاید
تخم بهارنارنج بپاشد پشت ِ خاب ها و عطر ارغوان سبزکند در مزرعه های جویده شده توسط تاریکی .

باید بهار بیاید
بوی سرما را ببرد و آغوش تابستانه را بازگشاید و طعم تازگی را بدواند در رگ رود و آواز از چراغ زهره بلند کند
که مردگان برقصند
باید روشن سازد دهان را به پناه زنان، که بوی برابری بگیرند و چشم ها را ببندد بر نام دیوهای صد سر، که مردان را به زنجیر کشیده اند و کوه ها را دردیده اند
باید بهار بیاید
اگر نیاید از کجا صدای سحرخیزان گوش شهرها را پُرکند از پیغام پریدن و گندم ها و انارها از کجا که سبز شوند و برسند . باغ خشکیده است در بخار زمین.
باید بیاید و ببارد و بباراند و سبز کند؛ زمین را و شاخه را و جوانه را بجوید در جیب کوچک پیراهن ها.
باید بهار بیاید
چرا نیاید وقتی گواه عاشقان است، وقتی وعده ی رهایی ست.

#الهام_اسدی

+ ایده ابتدایی متن، از شعر باید باران ببارد - آنتونیو گاموندا
باید بهار بیاید
سرد است و سیاهی پخش می شود، خاک مویه می کند بی دهان.
باید بهار بیاید
تا سایه ی کفش های پاره را بدوزد، و باران به چمن بدود، چون بوی مادرم در من.
باید بهار بیاید
کودکی کودکان جهان در اضطراب زنگ پاییز مانده است. باید صدا بشوند و سنگ را بشکافند.
باید بهار بیاید
چتر ابر بر سر و چرخ ستاره در چشم، به خیابان بروند. روشنی ببارد ، بشوید چرک و خون بسته را تا دکمه ی آخر.
چرا بهار نیاید
تخم بهارنارنج بپاشد پشت ِ خاب ها و عطر ارغوان سبزکند در مزرعه های جویده شده توسط تاریکی .

باید بهار بیاید
بوی سرما را ببرد و آغوش تابستانه را بازگشاید و طعم تازگی را بدواند در رگ رود و آواز از چراغ زهره بلند کند
که مردگان برقصند
باید روشن سازد دهان را به پناه زنان، که بوی برابری بگیرند و چشم ها را ببندد بر نام دیوهای صد سر، که مردان را به زنجیر کشیده اند و کوه ها را دردیده اند
باید بهار بیاید
اگر نیاید از کجا صدای سحرخیزان گوش شهرها را پُرکند از پیغام پریدن و گندم ها و انارها از کجا که سبز شوند و برسند . باغ خشکیده است در بخار زمین.
باید بیاید و ببارد و بباراند و سبز کند؛ زمین را و شاخه را و جوانه را بجوید در جیب کوچک پیراهن ها.
باید بهار بیاید
چرا نیاید وقتی گواه عاشقان است، وقتی وعده ی رهایی ست.

#الهام_اسدی

+ ایده ابتدایی متن، از شعر باید باران ببارد - آنتونیو گاموندا