میراث امامان

Канал
Логотип телеграм канала میراث امامان
@al_meerathПродвигать
1,39 тыс.
подписчиков
نگاهی به روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی @KhorvashAmirhasan @amid3 در ایتا: https://eitaa.com/Al_Meerath
شاهدانی علیه دختر پیامبر (ص)

و عنهما، عن حنان بن سدير قال: سأل صدقة بن مسلم أبا عبد الله عليه السلام -و أنا عنده- فقال: من الشاهد على فاطمة بأنها لا ترث أباها؟ فقال: «شهدت عليها عائشة و حفصة و رجل من العرب يقال له: أوس بن الحدثان، من بني نضر. شهدوا عند أبي بكر بأن رسول الله صلى الله عليه و آله قال: لا أورث. فمنعوا فاطمة عليها السلام ميراثها من أبيها صلى الله عليه و آله» (قرب الإسناد، ص99؛ نیز نگر: الإیضاح، ص256؛ المسترشد، ص507؛ کتاب سلیم، ج2، ص694).

محمد بن عبدالحمید و عبدالصمد بن محمد نقل کرده‌اند که حنان بن سدیر گفت: صدقه بن مسلم از ابوعبدالله [صادق] (ع) -در حالی که من نزد او بودم- پرسید: چه کسانی شهادت دادند علیه فاطمه (س) که او از پدرش ارث نمی‌برد؟ ابوعبدالله (ع) فرمود: «عایشه و حفصه و مردی از عرب به نام اوس بن حدثان -از بنی‌نصر- شهادت دادند. آنان نزد ابوبکر شهادت دادند که رسول خدا (ص) فرموده است: از من ارث برده نمی‌شود. به همین سبب، فاطمه (س) را از ارث پدرش (ص) منع کردند».
@Al_Meerath
◾️اگر تو حاضر بودی...

حدثنا حفص، عن جعفر، عن أبيه، قال: خرجت صفية وقد قبض النبي ص وهي تلمع بثوبها يعني تشير به وهي تقول: قد كان ‌بعدك ‌أنباء وهنبثة *** لو كنت شاهدها لم تكثر الخطب (مصنف ابن أبي شيبة، ت الحوت، ج7، ص428؛ همین نقل از ابن نمیر از حفص: المعجم الکبیر، ج24، ص321).

ابن ابی‌شیبه نقل می‌کند از حفص بن غیاث از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) که فرمود: صفیه [بنت عبدالمطلب؛ عمهٔ پیامبر (ص) و مادر زبیر بن عوام] پس از وفات پیامبر (ص) بیرون آمد، در حالی که لباس خود را تکان می‌داد -یعنی با آن اشاره می‌کرد- و می‌گفت: پس از تو حوادث و آشوب‌هایی رخ داده‌اند، *** اگر تو حاضر بودی، مصیبت‌ها بسیار نمی‌شد.

ابوعثمان جاحظ بیت حاضر را از صفیه نقل می‌کند و پس از آن بیت دوم را چنین می‌آورد: «إنا فقدناك فقد الأرض وابلها *** واختلّ قومك فاشهدهم فقد سغبوا» (البيان والتبيين، ج3، ص236).
@Al_Meerath
pte-journa-v16n61p117-fa.pdf
405.3 KB
عباسیان و چالش مشروعیت؛ سیمای علی بن‌ عبدالله بن عباس در متون تاریخ‌نگاری سده‌های نخست قمری
✍️ محمد تقوی، سیداحمدرضا خضری، و علی بهرامیان

عباسیان برای کسب خلافت، با گروه های مختلف از جمله علویان همکاری داشتند، اما بعد از قدرت گرفتن، آنها را رقیب خود دیدند. قرابت خانوادگی با پیامبر (ص) یکی از دستاویزهای عباسیان برای اثبات شایستگی شان در کسب قدرت بود... به همین دلیل به تدوین و نقل اخبار تاریخی درباره نیاکانشان با هدف ارائه چهره مطلوبی از آنها اهتمام ورزیدند؛ از جمله تلاش کردند در تاریخ نگاری مربوط به خاندانشان، علی بن عبدالله بن عباس را فردی پرهیزکار و شایسته جانشینی برای پیامبر (ص) معرفی کنند. با توجه به ماهیت داستانی روایت های تاریخی، نگارندگان پژوهش حاضر با استفاده از شیوه های نقد فرم روایت... در پی پاسخ به این سؤال بوده است که روایت های مربوط به علی بن عبدالله تا چه اندازه ماهیت داستانی دارد و همسو با سیاست مشروعیت سازی عباسیان نقل شده است؟ ظاهراً رقابت های میان عباسیان با علویان، در برساخت روایت های مربوط به علی بن عبدالله نقش داشته و بیشتر روایت ها درباره او ماهیت تاریخی ندارد.
@Al_Meerath
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نگاهی به وضعیت تاریخی فیلم سینمایی «اُخت الرضا»
✍️ امیرحسن خوروش

فیلم سینمایی اُخت الرضا به کارگردانی سید مجتبی طباطبایی در سال ۱۴۰۲ش اکران شد که به زندگی حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر (ع) می‌پردازد. دربارۀ فیلم‌نامۀ‌ این فیلم گفته شده است: «فیلم‌نامۀ “اخت الرضا” با بیش از ۴ سال پژوهش و با نظارت آیت الله احمد عابدی و عبدالرحیم حجتی و تحت اشراف محققان تاریخ اسلام و مشاوران متخصصِ این امر نوشته شده است و بعد از تحقیقات اولیه فیلم‌نامه تحت نظر آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها و با مشارکت عتبۀ حسینی به رشتۀ نگارش درآمده است». کارگردان دربارۀ فیلم گفته است: «این اثر یک مستند داکیودرام است و ما ادعایی نداریم که فیلم سینمایی ساختیم» و نیز گفته است: «ما سعی کردیم به مستندات تاریخی وفادار بمانیم و مورخان نگویند کار سند تاریخی نداشت کما اینکه بعد از اکران فیلم، تعدادی از علما و روحانیون به بنده گفتند چیزی که ما سال‌ها در تاریخ خواندیم، شما به تصویر کشیدید». با توجه به ادعای نگارش این فیلم‌نامه بر پایۀ پژوهش تاریخی مناسب است نگاهی به وضعیت تاریخی این فیلم داشته باشیم:

متن نوشتار:
https://deraayaat.ir/okht-o-reza/
گناه ناآمرزیدنی

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ قُلْتُ وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ قَالَ الرَّجُلُ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي غَيْرُ ذَلِكَ.

زيد شحام گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: از گناهان محقر (کوچک‌شمرده‌شده) بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند، عرض كردم: گناهان محقر چيست؟ فرمود: اينست كه مردى گناه كند و بگويد، خوشا حال من اگر غير از اين گناه نداشته باشم.

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ لَا تَسْتَكْثِرُوا كَثِيرَ الْخَيْرِ وَ لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ قَلِيلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حَتَّى يَكُونَ كَثِيراً وَ خَافُوا اللَّهَ فِي السِّرِّ حَتَّى ‏تُعْطُوا مِنْ أَنْفُسِكُمُ النَّصَفَ.

سماعة گويد: از حضرت ابو الحسن عليه السّلام شنيدم كه مي‌فرمود: خير بسيار (مانند طاعت و بخشش زياد) را بسيار نشماريد و گناه اندك را كم نشماريد، زيرا گناه اندك انباشته مى‌‏شود و زياد مي‌گردد، و در نهان از خدا بترسيد تا از خود انصاف دهيد (بحق قضاوت كنيد اگر چه بزيانتان باشد، و چنين نكند جز كسى كه در نهان از خدا بترسد)


📚 الكافي ط - الإسلامية، ج‏2، ص287 بَابُ اسْتِصْغَارِ الذَّنْبِ‏
برای نمونه روایت در این معنا در منابع عامه:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَامِرٍ الْعَقَدِيُّ، نا سَعِيدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ بَانَكٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَامِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ، يَقُولُ: حَدَّثَنِي عَوْفُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ الطُّفَيْلِ، أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبَرَتْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ لَهَا: «يَا عَائِشَةُ إِيَّاكِ ‌وَمُحَقَّرَاتِ ‌الذُّنُوبِ فَإِنَّ لَهَا مِنَ اللَّهِ طَالِبًا» (مسند إسحاق بن راهويه، 2/ 538؛ مسند احمد در 5 موضع)
@Al_Meerath
Forwarded from وبلاگ آثار
نقد امیرمعزی (۹)

داده‌های خیالی رجالی در آثار امیرمعزی

در آثار محمدعلی امیرمعزی به داده‌های خیالی زیادی در حیطه علم رجال برخورد می‌کنیم که بر اساس آن‌ها تحلیل و نتیجه‌گیری صورت گرفته است.

برای نمونه امیرمعزی در مقاله «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات» [۱] نوشته است:

«ابراهیم بن صالح از یاران امام پنجم که در اثر خود به نام الغیبة تعداد امامان ع را پنج ذکر کرده است» (صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات، ص۹۹).

این مطلب عیناً در ترجمه انگلیسی (ص۱۱۲) [۲] و اصل فرانسوی مقاله (ص۲۳۷) [۳] وجود دارد.

علاوه بر این در کتاب «راهنمای ربانی» [۴] نوشته است:

«ابراهیم بن صالح انماطی کوفی، از پیروان امام محمد باقر (متوفی حدود ۱۱۵/ ۷۳۳-۳۴) که امام باقر را مهدی غایب می‌دانست و کتابی با نام کتاب الغیبة نوشته است» (راهنمای ربانی، ص۲۴۰).

و در همان کتاب نوشته است:

«... امامان شماره‌های مختلفی را برای تعداد امامان به کار برده‌اند: پنج (انماطی، کتاب الغیبة) ...» (راهنمای ربانی، ص۲۴۳).

این مطالب در ترجمه انگلیسی کتاب (ص۱۰۱، ۱۰۴) [۵] وجود دارد.

اما آن چه امیرمعزی گفته است به کلی وهم و خیال است!

اوّلاً امیرمعزی چنان به کتاب الغیبة انماطی ارجاع داده و محتوای آن را نقل نموده که گویی این کتاب در دست است یا اطلاعات خاصی درباره محتوای آن وجود دارد. در حالی که آن چه وانمود کرده به کلّی نادرست و دور از شیوه ارجاع علمی است! تنها منبعِ امیرمعزی برای شناختِ این کتاب فهرستِ شیخ طوسی و رجال نجاشی است که به ذکر نام آن اکتفا کرده‌اند. بنابراین ارجاع به این کتاب یا گزارش محتوای آن صرف اوهام و خیالات است.

ثانیاً نجاشی [۶] درباره انماطی تصریح کرده است: «روى عن أبي الحسن و وقف، له كتاب يرويه عدة» (رجال النجاشي، ص۲۴). بنابراین او از اصحابِ امام کاظم (ع) بوده و بر ایشان وقف کرده است و این که امیرمعزی به او نسبت داده که امام باقر (ع) را مهدی غایب می‌دانست، صرف توهّم و خیال‌پردازی و قطعاً نادرست است.

ثالثاً اصل این که انماطی از اصحاب امام باقر (ع) باشد بر اساس رجال برقی (ص۱۱) و رجال شیخ طوسی (ص۱۲۴) است که نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا نه با طبقه راوی او عبیدالله بن احمد بن نهیک متناسب است و نه هیچ حدیثی از امام باقر (ع) روایت کرده است و نه حتی در شمار اصحاب امام صادق (ع) ذکر شده و نه به طور مستقیم از امام صادق (ع) روایت می‌کند؛ بلکه با یک یا دو واسطه از امام صادق (ع) روایت می‌کند (نمونه: مائة منقبة، ص۱۳۷؛ اعلام الوری، ص۳۰۹؛ تأویل الآیات، ص۷۷۲).

رابعاً از همه عجیب‌تر این که امیرمعزی بر اساس همین توهمات، به امامان (ع) نیز نسبت داده است که شمار خود را ۵ امام دانسته‌اند!

نتیجه آن که کل اطلاعاتی که امیرمعزی درباره ابراهیم بن صالح انماطی ارائه کرده و بر اساس آن به تحلیل تاریخ شیعه و امامت پرداخته، غلط اندر غلط و اوهام محض است! او شبیه همین اوهام را درباره دیگر راویان نیز دارد که در همان صفحات ذکرشده در کتاب راهنمای ربانی می‌توان دید.

............................................
[۱] امیرمعزی، محمدعلی (۱۳۹۰ش)، «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات»، امامت‌پژوهی، ش۴.

[2] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (2016), The Silent Qu’ran and the Speaking Qur’an, Columbia University Press.

[3] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1992), “AI-Saffâr al-Qummî et son Kitâb basâ'ir al-darajât”, Journal asiatique, Número 3-4.

[۴] امیرمعزی، محمدعلی (۱۴۰۱ش)، راهنمای ربانی در تشیع نخستین، نشر نامک.

[5] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1994), The Divine Guide in Early Shi’ism, State University of New York Press.

[۶] نجاشی دو بار نام انماطی را آورده اما از مقایسه نام و راوی و مشخصات معلوم است که یک نفرند.

https://alasar.blog.ir/1403/07/23/AmirMoezzi_Anmati

#امیرمعزی

@Alasar_1
Forwarded from میراث امامان
نخستین کسی که بر قبر حضرت فاطمه بنت موسی علیهما السلام قبه‌ای بنا کرد

... از ميانه ايشان موسى بن خزرج تنها هم در آن شب بيرون آمد و چون بشرف ملازمت ستى فاطمه رسيد زمام ناقه او بگرفت و بجانب شهر بكشيد و بسراى خود او را فرود آورد و هفده روز در حيات بود چون او را وفات رسيد بعد از تغسيل و تكفين و نماز موسى بن خزرج در زمينى كه او را ببابلان بود آنجا كه امروز روضه مقدسه اوست دفن كرد و بر سر تربت او بورياها سايه ساخته بودند تا آنگاه كه زينب دختر محمد بن على الرضا عليهم السلام اين قبه بر سر تربت او بنا نهاد... (تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، ص213).
@Al_Meerath
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💠 به وعدهٔ خویش وفا کردیم

الحسين بن محمد عن المعلى بن محمد عن بعض أصحابه عن أبي بصير قال: كان لي جار يتبع السلطان فأصاب مالا فأعد قيانا و كان يجمع الجميع إليه و يشرب المسكر و يؤذيني فشكوته إلى نفسه غير مرة فلم ينته فلما أن ألححت عليه فقال لي يا هذا أنا رجل مبتلى و أنت رجل معافى فلو عرضتني لصاحبك رجوت أن ينقذني الله بك فوقع ذلك له في قلبي فلما صرت إلى أبي عبد الله ع ذكرت له حاله فقال لي إذا رجعت إلى الكوفة سيأتيك فقل له يقول لك جعفر بن محمد دع ما أنت عليه و أضمن لك على الله الجنة فلما رجعت إلى الكوفة أتاني فيمن أتى فاحتبسته عندي حتى خلا منزلي ثم قلت له يا هذا إني ذكرتك لأبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع فقال لي إذا رجعت إلى الكوفة سيأتيك فقل له يقول لك جعفر بن محمد دع ما أنت عليه و أضمن لك على الله الجنة قال فبكى ثم قال لي الله لقد قال لك أبو عبد الله هذا قال فحلفت له أنه قد قال لي ما قلت فقال لي حسبك و مضى فلما كان بعد أيام بعث إلي فدعاني و إذا هو خلف داره عريان فقال لي يا أبا بصير لا و الله ما بقي في منزلي شي‏ء إلا و قد أخرجته و أنا كما ترى قال فمضيت إلى إخواننا فجمعت له ما كسوته به ثم لم تأت عليه أيام يسيرة حتى بعث إلي أني عليل فأتني فجعلت أختلف إليه و أعالجه حتى نزل به الموت فكنت عنده جالسا و هو يجود بنفسه فغشي عليه غشية ثم أفاق فقال لي يا أبا بصير قد وفى صاحبك لنا ثم قبض رحمة الله عليه فلما حججت أتيت أبا عبد الله ع فاستأذنت عليه فلما دخلت قال لي ابتداء من داخل البيت و إحدى رجلي في الصحن و الأخرى في دهليز داره يا أبا بصير قد وفينا لصاحبك (الکافي، ج1، ص474-475؛ مشابه: بصائر الدرجات، ج1، ص251؛ الکافي، ج5، ص106).

حسین بن محمد از معلی بن محمد از برخی از اصحابش روایت کرده که ابوبصیر گفت: همسایه‌ای داشتم که از دنبال‌روان سلطان بود و مال زیادی به دست آورده بود. او خواننده‌هایی را آماده کرده بود و همه را به دور خود جمع می‌کرد، شراب می‌نوشید و مرا آزار می‌داد. چند بار از او پیش خودش شکایت کردم اما دست برنداشت. وقتی زیاد به او اعتراض کردم، به من گفت: ای مرد! من انسانی گرفتار [به این کارها] هستم و تو انسانی در عافیت [از این کارها]. اگر مرا به دوستت (امام صادق ع) معرفی کنی، امید دارم که خداوند به واسطه تو مرا نجات دهد. این سخن در دلم اثر کرد. هنگامی که به نزد ابوعبدالله [صادق] (ع) رسیدم، حال او را برای ایشان بازگو کردم. امام به من فرمود: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به او می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. وقتی به کوفه بازگشتم، او همراه کسانی که به دیدنم آمدند، نزد من آمد. او را در خانه‌ام نگه داشتم تا خانه خلوت شد. سپس به او گفتم: ای مرد! من تو را برای ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (ع) یاد کردم و ایشان فرمودند: وقتی به کوفه بازگشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو که جعفر بن محمد به تو می‌گوید: آنچه را که بر آن هستی رها کن و من بهشت را برایت از جانب خدا تضمین می‌کنم. او گریه کرد و به من گفت: به خدا قسم، آیا واقعاً ابوعبدالله (صادق) این را به تو گفت؟ قسم خوردم که آنچه را که گفتم، او به من گفته است. او به من گفت: همین کافی است و رفت. چند روز بعد نزد من فرستاد و مرا خواست. دیدم او در پشت خانه‌اش بدون لباس ایستاده است. او گفت: ای ابوبصیر! به خدا قسم، هیچ چیزی در خانه‌ام باقی نمانده است. همه را بیرون ریخته‌ام و در این حالتی هستم که می‌بینی. من به سراغ برادرانمان رفتم و برایش لباس جمع کردم. چند روز بعد، او به من پیغام داد که بیمار است و از من خواست به دیدنش بروم. من به ملاقاتش می‌رفتم و از او مراقبت می‌کردم تا اینکه مرگش فرا رسید. در کنارش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود. غش کرد و سپس به هوش آمد و به من گفت: ای ابوبصیر! دوستت به وعده‌اش وفا کرد. سپس از دنیا رفت. رحمت خدا بر او! به حج که رفتم، نزد ابوعبدالله (ع) رفتم و اجازه خواستم که بر ایشان وارد شوم. چون بر ایشان وارد شدم بدون اینکه من چیزی بگویم در حالی که یک پایم درون حیات خانه و پای دیگرم در دهلیز بود از داخل خانه به من فرمود: ای ابوبصیر! به وعده‌ای که با دوستت داشتیم، وفا کردیم!
@Al_Meerath
شفاعت محمد صلی الله علیه وآله

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الْمَكِّيِّ قَالَ: دَخَلَ مَوْلًى لِامْرَأَةِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع يُقَالُ لَهُ أَبُو أَيْمَنَ فَقَالَ يُغْرُونَ النَّاسَ فَيَقُولُونَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ ص قَالَ فَغَضِبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع حَتَّى تَرَبَّدَ وَجْهُهُ ثُمَّ قَالَ وَيْحَكَ [أَوْ وَيْلَكَ‏] يَا أَبَا أَيْمَنَ أَ غَرَّكَ أَنْ عَفَّ بَطْنُكَ وَ فَرْجُكَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ لَوْ قَدْ رَأَيْتَ أَفْزَاعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص وَيْلَكَ وَ هَلْ يَشْفَعُ إِلَّا لِمَنْ قَدْ وَجَبَتْ لَهُ النَّار (المحاسن، ج1، ص183).

احمد بن محمد بن خالد برقی از پدرش، از ابن ابی عمیر، از معاویة بن عمار، از ابوالعباس مکی نقل کرده که گفت: یکی از غلامان همسر علی بن الحسین (ع) که به او ابوایمن گفته می‌شد، به نزد امام باقر (ع) آمد. او گفت: مردم را فریب می‌دهند و می‌گویند شفاعت محمد (ص) [آن‌ها را نجات می‌دهد]. امام باقر (ع) خشمگین شد به‌طوری‌که چهره‌اش تغییر کرد، سپس فرمود: وای بر تو ای ابوایمن! آیا تو را این مغرور کرده که شکمت و شرمگاهت را پاک نگه داشته‌ای؟ به خدا قسم، اگر وحشت‌های روز قیامت را ببینی، حتماً به شفاعت محمد (ص) نیاز پیدا می‌کنی. وای بر تو! آیا شفاعت می‌کند جز برای کسی که آتش [جهنم] بر او واجب شده باشد؟
#شفاعت
@Al_Meerath
🌸 نعمتِ هدایت

در بخشی از زیارت مضجع نبوی (صلی الله علیه وآله) خطاب به آن حضرت، از امام صادق چنین آمده است:

ستایش خدای را که به وسیلۀ تو، ما را از شرک و گمراهی نجات داد...

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
... أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالَةِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِك‏... (الكافي، ج‏4، ص551)

🌹سالروزِ میلاد رسولِ مهربانی و امام هدایت، بر جمیع مسلمین مبارک باد!
@Al_Meerath
Forwarded from میراث امامان (عمیدرضا اکبری)
🌺 مدارا و کرامت نبوی

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: دَخَلَ يَهُودِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَائِشَةُ عِنْدَهُ فَقَالَ السَّامُ عَلَيْكُمْ‏ فَقَالَ- رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْكُمْ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فَرَدَّ عَلَيْهِ كَمَا رَدَّ عَلَى صَاحِبِهِ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فَرَدَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا رَدَّ عَلَى صَاحِبَيْهِ فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ فَقَالَتْ عَلَيْكُمُ السَّامُ وَ الْغَضَبُ وَ اللَّعْنَةُ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ يَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنَازِيرِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَائِشَةُ إِنَّ الْفُحْشَ‏ لَوْ كَانَ مُمَثَّلًا لَكَانَ مِثَالَ سَوْءٍ إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْ‏ءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَهُ وَ لَمْ يُرْفَعْ عَنْهُ قَطُّ إِلَّا شَانَهُ‏ قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ إِلَى قَوْلِهِمْ السَّامُ عَلَيْكُمْ فَقَالَ بَلَى أَ مَا سَمِعْتِ مَا رَدَدْتُ عَلَيْهِمْ قُلْتُ عَلَيْكُمْ فَإِذَا سَلَّمَ عَلَيْكُمْ مُسْلِمٌ فَقُولُوا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ وَ إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكُمْ كَافِرٌ فَقُولُوا عَلَيْك‏.

🔸 از امام باقر (ع) روایت است که فرمود: يهودى‌ای بر رسول خدا (ص) وارد شد و عائشه هم در حضور آن حضرت بود، آن يهودى گفت: السام عليكم، و رسول خدا (ص) در پاسخش فرمود: عليكم. سپس ديگرى وارد شد و همچنين گفت و پیامبر همان جوابی را که به رفيقش داده بود، به او داد. باز هم سوّمى آمد و همين را گفت و رسول خدا هم همان جواب را داد، و عائشه خشمگين شد و گفت: سام و خشم و لعنت بر شماها باد اى گروه يهود، اى برادرانِ ميمون‌ها و خوک‌ها. پس رسول خدا (ص) به او فرمود:
اى عائشه اگر دشنام مجسم بود، تمثال زشتى می‌بود. به راستى، مدارا و رفق هرگز بر هيچ چيز نهاده نشده است، جز اينكه آن را آراسته و از چیزی برداشته نشده، جز اينكه آن را زشت ساخته است. گفت: يا رسول الله گوش نمى‏‌دهى كه مى‌‏گويند السام عليكم؟ فرمود: چرا تو نشنيدى من جواب دادم. گفتم: بر شما باد، پس هر گاه مسلمانى به شما سلام كرد در جوابش بگوئيد: سلامٌ عليكم، و اگر كافرى سلام كرد در جوابش بگوئيد: عليكم.

📚 الكافي ط - الإسلامية، ج‏2، ص648/ ح1 به سند صحیح.
نیز همین داستان به صورت مختصرتر: الجامع معمر بن راشد، ج10، ص392 از عایشه؛ موطأ مالك رواية يحيى ت عبد الباقي، ج2، ص960 از ابن عمر؛ صحيح البخاري ط السلطانية، ج8، ص12، 85.
برای نمونه شواهد فراز آخر نیز نک: وسائل الشيعة، ج‏12، ص77-80.
#حسن_معاشرت #مدارا
@Al_Meerath
🌹صله رحم با آنان که از ما بریده‌اند...

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ بَلَغَنِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَهْلُ بَيْتِي أَبَوْا إِلَّا تَوَثُّباً عَلَيَّ وَ قَطِيعَةً لِي وَ شَتِيمَةً فَأَرْفُضُهُمْ قَالَ إِذاً يَرْفُضَكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً قَالَ فَكَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِي مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كَانَ لَكَ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ظَهِيرٌ.

از امام صادق ع مروی است که مردى خدمت پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللَّه! فاميل من تصميم گرفته‏اند بر من حمله كنند و از من ببرند و دشنامم دهند. آيا من حق دارم آيا را ترك گويم؟ فرمود: در آن صورت خدا همه شما را ترك ميكند، عرض كرد: پس چه كنم؟ فرمود، بپيوند با هر كه از تو ببرد و عطا كن به هر كه محرومت كند و در گذر از هر كه بتو ستم نمايد، زيرا چون چنين كنى، خدا ترا بر آنها يارى دهد.

📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص150؛ الزهد، ص36 به سند دیگر
@Al_Meerath
🌷پیشگامی امام در صله رحم با خویشان جفاکار (2)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَرَ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ جَمِيعاً عَنْ سَالِمَةَ مَوْلَاةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَتْ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَعْطُوا الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ الْأَفْطَسُ سَبْعِينَ دِينَاراً وَ أَعْطُوا فُلَاناً كَذَا وَ كَذَا وَ فُلَاناً كَذَا وَ كَذَا فَقُلْتُ أَ تُعْطِي رَجُلًا حَمَلَ عَلَيْكَ بِالشَّفْرَةِ فَقَالَ وَيْحَكِ أَ مَا تَقْرَءِينَ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ مَا سَمِعْتِ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ قَالَ ابْنُ مَحْبُوبٍ فِي حَدِيثِهِ حَمَلَ عَلَيْكَ بِالشَّفْرَةِ يُرِيدُ أَنْ يَقْتُلَكَ فَقَالَ أَ تُرِيدِينَ عَلَى أَنْ لَا أَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ نَعَمْ يَا سَالِمَةُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ وَ طَيَّبَهَا وَ طَيَّبَ رِيحَهَا وَ إِنَّ رِيحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفَيْ عَامٍ وَ لَا يَجِدُ رِيحَهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ.

سالمه گوید: من در كنار بستر ابو عبد اللّه صادق (ع) بودم كه به حال احتضار افتاده بود، ابو عبد اللّه لحظه‏اى بيهوش شد و چون به هوش آمد گفت: به حسن افطس هفتاد دينار بدهيد، به فلانى چنين و چنان بدهيد و به فلانى چنين و چنان بدهيد. من گفتم: به كسى عطا مى‏كنى كه با كارد به جانت حمله كرد؟ ابو عبد اللّه گفت: خدا پدرت را بيامرزد. مگر قرآن نخوانده‏اى؟ من گفتم: چرا. ابو عبد اللّه گفت: نشنيده‏اى كه خداوند- عز و جل- مى‏گويد: «آنان كه رشته (خويشاوندى)‏ را که خداوند امر فرموده وصل مى‏دارند و از پروردگار خود در هراسند و از سختگيرى حساب قيامت بيمناكند در بهشت عدن اقامت گيرند». ای سالمه خداوند بهشت را خلق کرد و آن را نیکو داشت و بویش را نیز نیکو کرد که از مسیر هزار سال این بوی خوش فهمیده می شود. ولی عاق والدین و قاطع رحم آن را در نمی یابند.

📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏7، ص55/ ح10؛ تفسير العياشي، ج‏2، ص209 از فضل؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص231 از ابن ابی عمیر؛ الغيبة للطوسي‏، ص197 به طریق دیگر و مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص166 از محاسن برقی همگی از سالمة.
@Al_Meerath
🌷پیشگامی امام در صله رحم با خویشان جفاکار (1)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: وَقَعَ بَيْنَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ بَيْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ كَلَامٌ حَتَّى وَقَعَتِ الضَّوْضَاءُ بَيْنَهُمْ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَافْتَرَقَا عَشِيَّتَهُمَا بِذَلِكَ وَ غَدَوْتُ فِي حَاجَةٍ فَإِذَا أَنَا بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى بَابِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا جَارِيَةُ قُولِي لِأَبِي مُحَمَّدٍ يَخْرُجُ قَالَ فَخَرَجَ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا بَكَّرَ بِكَ فَقَالَ إِنِّي تَلَوْتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَارِحَةَ فَأَقْلَقَتْنِي قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ذِكْرُهُ- الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ- فَقَالَ صَدَقْتَ لَكَأَنِّي لَمْ أَقْرَأْ هَذِهِ الْآيَةَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ قَطُّ فَاعْتَنَقَا وَ بَكَيَا

از صفوان بن مهران جمال، گفت: ميان عبد الله بن حسن و امام ششم گفتگوئى شد تا آنجا كه صدای هر دو بلند شد و مردم گردشان را گرفتند و آن شب از هم جدا شدند، و چون بامداد كردم براى نياز بدنبال امام ششم (ع) رفتم و ديدم بر در خانه عبد الله بن حسن است، و ميگويد: اى جاريه به ابى محمد بگو بر در خانه آید. عبد الله بن حسن بيرون آمد و گفت: اى ابو عبد الله چه چيزى شما را بدين بامدادى اينجا آورده؟ فرمود: كه راستش ديشب به يك آيه از قرآن خدا برخوردم و مرا نگران كرد، گفت: آن چه آيه است؟ فرمود: قول خدا عز و جل (21: الرعد) وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ (تا آخر آيه) راوى گفته: پس همديگر را در آغوش كشيدند و هر دو گريستند و عبد الله بن حسن گفت: درست گفتى بخدا اى ابا عبد الله، گويا من هرگز اين آيه را نخواندم.

📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏2، ص155؛ تفسير العياشي، ج‏2، ص208؛ كنز الفوائد، ج‏1، ص98 به طریق دیگر از صفوان
@Al_Meerath
noormags_مصداق_یابی_صدیق_و_بررسی_روایات_اهل_سنت_در_240916_152010.pdf
846.5 KB
مصداق یابی صدّیق و بررسی روایات اهل سنت در این رابطه
حامد دژآباد

چکیده
عنوان «صدّیق» و بحث پیرامون مصداق آن، از جمله مباحث پرچالشی است که از قرون اولیّه میان دانشمندان فریقین وجود داشته و در کتب تفسیری و کلامی نیز راه یافته است. به نظر می‏رسد علت اختلاف در تعیین مصداق «صدّیق» روایات گوناگونی است که در منابع فریقین وجود دارد. اهل سنت، ابوبکر را مصداق آن دانسته و با همین باور، نتایج بسیاری در راستای اثبات فضایل برای او گرفته‏اند. اهمیت این موضوع به اندازه‏ای است که برخی از متکلمان و مفسران اهل سنت، همچون فخررازی و قرطبی، از این طریق صحت خلافت ابوبکر را مطرح کرده و در همین رابطه به آیاتی از قرآن نیز استناد می‏کنند. مقاله حاضر ادله روایی فریقین را مورد بررسی قرار داده است. حاصل اینکه روایات مورد ادعای اهل سنت - حتی بر مبنای منابع رجالی خودشان- ضعیف و غیر قابل استناد است.

@Al_Meerath
تردید ندارم که پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت کرد

عن معمر، عن قتادة، أن عليا ‌قضى ‌عن ‌النبي ص أشياء بعد وفاته كان عامتها عدة. قال: حسبت أنه قال: خمسمائة ألف. فقال عبد الرزاق: يعني دراهم. قلنا لعبد الرزاق: (وكيف قضى النبي ص) [1] وأوصى إليه النبي ص بذلك؟ قال: نعم لا أشك أن النبي ص أوصى إلى علي، فلولا ذلك ما تركوه أن يقضي (مصنف عبد الرزاق، ج7، ص294).

عبدالرزاق صنعانی از معمر بن راشد از قتاده نقل کرده که علی (ع) اموالی را از طرف پیامبر (ص) پس از درگذشت پیامبر (ص) پرداخت کرد که بیشتر آن‌ها وعده‌های مالی پیامبر (ص) بود. گفت: گمان می‌کنم که گفت: پانصد هزار. عبدالرازق گفت: [پانصد هزار] درهم مقصود است. [اصحاب عبدالرزاق گویند:] به عبدالرزاق گفتیم: مگر پیامبر (ص) به علی (ع) در این باره وصیت کرده بود؟ [عبدالرزاق] گفت: آری! تردید ندارم که پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت کرده بود؛ چه اگر وصیت نکرده بود، [ابوبکر و اصحابش] نمی‌گذاشتند که علی (ع) [دیون و وعده‌های مالی پیامبر (ص) را] پرداخت کند.

1. سیوطی همین نقل را از مصنف عبدالرزاق آورده (جمع الجوامع، ط1426، ج24، ص71)، اما در نقل او عبارتِ «وکیف قضی النبي ص» نیامده است.
2. وصیت به علی (ع) در فرهنگ قرن اول این را می‌رساند که علی (ع) صاحب اختیار امور پیامبر (ص) پس از ایشان است و ولی امر نیز خواهد بود؛ لذا در نقل‌های مختلفی از عائشه و دیگران تلاش شده وصیت پیامبر (ص) به علی (ع) تکذیب شود (الطبقات لابن سعد، ط الخانجي، ج2، ص228-229). در همین فضا عبدالرزاق تأکید می‌کند که اگر پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت نکرده بود، هرگز اجازه نمی‌دادند که علی (ع) دیون و وعده‌های پیامبر (ص) را از طرف ایشان پرداخت کند (نیز نگر: اوصیاء پیامبر و پرداخت دیون ایشان).
@Al_Meerath
Forwarded from میراث امامان
فَمَا سَأَلْتُ أَحَداً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ الْقُوَّادِ وَ الْكُتَّابِ وَ الْقُضَاةِ وَ الْفُقَهَاءِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا وَجَدْتُهُ عِنْدَهُ فِي غَايَةِ الْإِجْلَالِ وَ الْإِعْظَامِ وَ الْمَحَلِّ الرَّفِيعِ وَ الْقَوْلِ الْجَمِيلِ وَ التَّقْدِيمِ لَهُ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مَشَايِخِهِ فَعَظُمَ قَدْرُهُ عِنْدِي إِذْ لَمْ أَرَ لَهُ وَلِيّاً وَ لَا عَدُوّاً إِلَّا وَ هُوَ يُحْسِنُ الْقَوْلَ فِيهِ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْهِ... [3] (الکافي، ج1، ص503-504).

1. احمد بن عبید الله بن یحیی بن خاقان (د. 307ق)؛ «احمد بن‌ عبيدالله‌ گذشته‌ از شغل‌ ديوانی‌ در 306 ق‌ نيز از جمله‌ نامزدان‌ وزارت‌ خليفه‌ مقتدر بود، ولی‌ علی‌ بن‌ عيسی‌ بن‌ جراح‌ او را به‌ حماقت‌ و تهور متهم‌ ساخت‌ (قرطبی‌، 73). با اينهمه‌، صفدی‌ (7/ 171) وی‌ را مردی‌ اديب‌ و فاضل‌ خوانده‌ و از او ابياتی‌ نقل‌ كرده‌ است‌» (سجادی، «ابن خاقان»، 13. احمد بن‌ عبيدالله‌ بن‌ يحيی‌ بن‌ خاقان‌). نجاشی دربارۀ وی می‌گوید: «أحمد بن عبيد الله بن يحيى‏ بن خاقان ذكره أصحابنا في المصنفين، و أن له كتابا يصف فيه سيدنا أبا محمد عليه السلام. لم أر هذا الكتاب» (فهرست النجاشي، ص87).
2. ابو الحسن عبید الله بن یحیی بن خاقان ترکی (209-263ق)؛ وی وزیر متوکل بود و تا زمان قتل متوکل (247ق) بر وزارت باقی ماند. مستعین عباسی (د. 252ق)، او را در سال 248ق نفی بلد کرد. او پس از پنج سال به بغداد آمد و سپس در سال 256ق وزیر معتمد عباسی (حکومت: 256-279ق) شد (تاریخ الإسلام، ت بشار، ج6، ص367). دربارۀ وی نگر: سجادی، «ابن خاقان»، 11. عبيدالله‌ بن‌ يحيی‌ بن‌ خاقان‌ (۲۰۹-۲۶۳ ق‌/ ۸۲۴ -۸۷۷ م‌).
3. ابن بابویه همین حکایت را با این سند از احمد بن عبید الله بن خاقان نقل می‌کند: «ما حدثنا به أبي و محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنهما قالا حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا من حضر موت الحسن بن علي بن محمد العسكري ع و دفنه ممن لا يوقف على إحصاء عددهم و لا يجوز على مثلهم التواطؤ بالكذب و بعد فقد حضرنا في شعبان سنة ثمان و سبعين و مائتين و ذلك بعد مضي أبي محمد الحسن بن علي العسكري ع بثمان عشرة سنة أو أكثر مجلس أحمد بن عبيد الله بن يحيى بن خاقان و هو عامل السلطان يومئذ على الخراج و الضياع بكورة قم و كان من أنصب خلق الله و أشدهم عداوة لهم فجرى ذكر المقيمين من آل أبي طالب بسر من رأى و مذاهبهم و صلاحهم و أقدارهم عند السلطان فقال أحمد بن عبيد الله‏» (کمال الدین، ج1، ص40؛ نیز نگر: الغیبة للطوسي، ص218).

@Al_Meerath
Forwarded from میراث امامان
امام حسن عسکری علیه السلام در گزارش یک ناصبی نزدیک به خاندان عباسی و در نگاه وزیر متوکل و معتمد عباسی

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُمَا قَالُوا كَانَ أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ خَاقَانَ [1] عَلَى الضِّيَاعِ وَ الْخَرَاجِ بِقُمَّ فَجَرَى فِي مَجْلِسِهِ يَوْماً ذِكْرُ الْعَلَوِيَّةِ وَ مَذَاهِبِهِمْ وَ كَانَ شَدِيدَ النَّصْبِ فَقَالَ مَا رَأَيْتُ وَ لَا عَرَفْتُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى رَجُلًا مِنَ الْعَلَوِيَّةِ مِثْلَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا فِي هَدْيِهِ وَ سُكُونِهِ وَ عَفَافِهِ وَ نُبْلِهِ وَ كَرَمِهِ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ بَنِي هَاشِمٍ وَ تَقْدِيمِهِمْ إِيَّاهُ عَلَى ذَوِي السِّنِّ مِنْهُمْ وَ الْخَطَرِ وَ كَذَلِكَ الْقُوَّادِ وَ الْوُزَرَاءِ وَ عَامَّةِ النَّاسِ فَإِنِّي كُنْتُ يَوْماً قَائِماً عَلَى رَأْسِ أَبِي [2] وَ هُوَ يَوْمُ مَجْلِسِهِ لِلنَّاسِ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ حُجَّابُهُ فَقَالُوا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ الرِّضَا بِالْبَابِ فَقَالَ بِصَوْتٍ عَالٍ ائْذَنُوا لَهُ فَتَعَجَّبْتُ مِمَّا سَمِعْتُ مِنْهُمْ أَنَّهُمْ جَسَرُوا يُكَنُّونَ رَجُلًا عَلَى أَبِي بِحَضْرَتِهِ وَ لَمْ يُكَنَّ عِنْدَهُ إِلَّا خَلِيفَةٌ أَوْ وَلِيُّ عَهْدٍ أَوْ مَنْ أَمَرَ السُّلْطَانُ أَنْ يُكَنَّى فَدَخَلَ رَجُلٌ أَسْمَرُ حَسَنُ الْقَامَةِ جَمِيلُ الْوَجْهِ جَيِّدُ الْبَدَنِ حَدَثُ السِّنِّ لَهُ جَلَالَةٌ وَ هَيْبَةٌ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ أَبِي قَامَ يَمْشِي إِلَيْهِ خُطًى وَ لَا أَعْلَمُهُ فَعَلَ هَذَا بِأَحَدٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ الْقُوَّادِ فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ عَانَقَهُ وَ قَبَّلَ وَجْهَهُ وَ صَدْرَهُ وَ أَخَذَ بِيَدِهِ وَ أَجْلَسَهُ عَلَى مُصَلَّاهُ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ وَ جَلَسَ إِلَى جَنْبِهِ مُقْبِلًا عَلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ جَعَلَ يُكَلِّمُهُ وَ يَفْدِيهِ بِنَفْسِهِ وَ أَنَا مُتَعَجِّبٌ مِمَّا أَرَى مِنْهُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ الْحَاجِبُ فَقَالَ الْمُوَفَّقُ قَدْ جَاءَ وَ كَانَ الْمُوَفَّقُ إِذَا دَخَلَ عَلَى أَبِي تَقَدَّمَ حُجَّابُهُ وَ خَاصَّةُ قُوَّادِهِ فَقَامُوا بَيْنَ مَجْلِسِ أَبِي وَ بَيْنَ بَابِ الدَّارِ سِمَاطَيْنِ إِلَى أَنْ يَدْخُلَ وَ يَخْرُجَ فَلَمْ يَزَلْ أَبِي مُقْبِلًا عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ يُحَدِّثُهُ حَتَّى نَظَرَ إِلَى غِلْمَانِ‏ الْخَاصَّةِ فَقَالَ حِينَئِذٍ إِذَا شِئْتَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ ثُمَّ قَالَ لِحُجَّابِهِ خُذُوا بِهِ خَلْفَ السِّمَاطَيْنِ حَتَّى لَا يَرَاهُ هَذَا يَعْنِي الْمُوَفَّقَ فَقَامَ وَ قَامَ أَبِي وَ عَانَقَهُ وَ مَضَى فَقُلْتُ لِحُجَّابِ أَبِي وَ غِلْمَانِهِ وَيْلَكُمْ مَنْ هَذَا الَّذِي كَنَّيْتُمُوهُ عَلَى أَبِي وَ فَعَلَ بِهِ أَبِي هَذَا الْفِعْلَ فَقَالُوا هَذَا عَلَوِيٌّ يُقَالُ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ يُعْرَفُ بِابْنِ الرِّضَا فَازْدَدْتُ تَعَجُّباً وَ لَمْ أَزَلْ يَوْمِي ذَلِكَ قَلِقاً مُتَفَكِّراً فِي أَمْرِهِ وَ أَمْرِ أَبِي وَ مَا رَأَيْتُ فِيهِ حَتَّى كَانَ اللَّيْلُ وَ كَانَتْ عَادَتُهُ أَنْ يُصَلِّيَ الْعَتَمَةَ ثُمَّ يَجْلِسَ فَيَنْظُرَ فِيمَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنَ الْمُؤَامَرَاتِ وَ مَا يَرْفَعُهُ إِلَى السُّلْطَانِ فَلَمَّا صَلَّى وَ جَلَسَ جِئْتُ فَجَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ فَقَالَ لِي يَا أَحْمَدُ لَكَ حَاجَةٌ قُلْتُ نَعَمْ يَا أَبَهْ فَإِنْ أَذِنْتَ لِي سَأَلْتُكَ عَنْهَا فَقَالَ قَدْ أَذِنْتُ لَكَ يَا بُنَيَّ فَقُلْ مَا أَحْبَبْتَ قُلْتُ يَا أَبَهْ مَنِ الرَّجُلُ الَّذِي رَأَيْتُكَ بِالْغَدَاةِ فَعَلْتَ بِهِ مَا فَعَلْتَ مِنَ الْإِجْلَالِ وَ الْكَرَامَةِ وَ التَّبْجِيلِ وَ فَدَيْتَهُ بِنَفْسِكَ وَ أَبَوَيْكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّ ذَاكَ إِمَامُ الرَّافِضَةِ ذَاكَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الرِّضَا فَسَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ لَوْ زَالَتِ الْإِمَامَةُ عَنْ خُلَفَاءِ بَنِي الْعَبَّاسِ مَا اسْتَحَقَّهَا أَحَدٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ غَيْرُ هَذَا وَ إِنَّ هَذَا لَيَسْتَحِقُّهَا فِي فَضْلِهِ وَ عَفَافِهِ وَ هَدْيِهِ وَ صِيَانَتِهِ وَ زُهْدِهِ وَ عِبَادَتِهِ وَ جَمِيلِ أَخْلَاقِهِ وَ صَلَاحِهِ وَ لَوْ رَأَيْتَ أَبَاهُ رَأَيْتَ رَجُلًا جَزْلًا نَبِيلًا فَاضِلًا فَازْدَدْتُ قَلَقاً وَ تَفَكُّراً وَ غَيْظاً عَلَى أَبِي وَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُ وَ اسْتَزَدْتُهُ فِي فِعْلِهِ وَ قَوْلِهِ فِيهِ مَا قَالَ فَلَمْ يَكُنْ لِي هِمَّةٌ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا السُّؤَالُ عَنْ خَبَرِهِ وَ الْبَحْثُ عَنْ أَمْرِهِ
Telegram Center
Telegram Center
Канал