مرا احاطه کن
همچون مه ،
که در برمیگیرد کوه را
مرا محکم بگیر
بگذار بدانم با تو ،
قلهیی نمیماند
که فتح نکرده باشم..!
با من قدم بزن به سمت آسمان
با تو باشم
سرمای روزگار بیمعناست..!
آری قدم بگذار با من
بر روی سنگریزه ها..
بگذاار حتی ذرهذرهی این خاک
عاشقت شوند
تا بدانند بهانهی فرهاد ،
بر تیشه زدنش چه بود..!!
بیا
بالاتر از ابرها رویم..
من و تو خورشید را عاشق کنیم..
بیا با من
تا جشن بگیریم فتح قلهی عشق را