شهید احمد مَشلَب

#گذشت
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@ahmadmashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
شهید احمد مَشلَب
#این_صاحبنا؟! #این_امامنا؟! #یاایهاالعزیز🌴 ❤️اَللّٰهُمَ‌عَجْل‌لوَلِیِّکَ‌اَلفَرَج❤️ @AHMADMASHLAB1995
السلام علیک حین تصبح...

میگذرید و میگذرم...

شما مهربانانه از گناهانم
و من #غافلانه از نگاهتان

و چقدر درد دارد
تکرار این #گذشت_ها ....

#یاایهاالعزیز🌴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #شهیدغریب(شهید رامین تجویدی) پدرشان استاد دانشگاه تاریخ #پاریس بود و از کودکی همان جا زندگی مےکردند.👨‍👩‍👦‍👦 #رامین و #افشین برادران دوقلویی که به یُمن داشتن مادر و پدری معنوی، در مهد فساد، بسیار خوب بزرگ شده بودند.☺️😊 به طوری…
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#ممد_سیاه۱

اسمش محمد صادق بود. در خانواده مرفه و شلوغی در مشهد به دنیا آمد.
بچه سوم بود با قد و هیکلی بلند و ورزیده و هوشی بسیار....

درس نخواند و پیِ مهارتی هم نرفت...

هر روز یک جای بدنش را #خالکوبی مےکرد. پاتوقش هم کوهسنگی و طبرسی و قهوه خانه عرب بود...

همیشه یک تیزی به مچ پایش مےبست و یک پنجه بوکس، بالای آرنجش...

زمانی که مردم در تظاهرات انقلاب، کلانتری کوهسنگی را به آتش کشیدند، محمد مےخندید و مےگفت:
"خدارو شکر!!! هفتاد هشتاد تا از پرونده هام سوختـــــ "!!!!

با آن قد و قواره، نقش مهمی در دعواهای گروهی داشت...
اما...

اهل دعوای تک به تک نبود و معمولا در مشکلات شخصی، #گذشت مےکرد.
و اینکه روی ناموس محل #حساس بود و مےگفت: "ناموس محل، ناموس منه..."
سالهای اول پیروزی انقلاب هم با توجه به قدرت بدنےاش، برای کل محل نان و نفت و... جور مےکرد و کار مردم را راه مےانداخت...

جنگـــ شروع شد و عباس، برادر بزرگتر محمد به جبهه رفت...

اردیبهشـت سال ۶۰ بود که محمد برای دیدن برادرش به جبهه رفت...

دم مقر منتظر عباس ایستاده بود که یک جیپـــ جلوی پایش ترمز کرد. مردی از آن پیاده شد و از محمد پرسید:
+ "اینجا چکار مےکنی"؟؟؟
- "برای دیدن برادرم آمده ام"
+ "دوست داری بجنگی"؟؟؟
-"دوست دارم ولی بعیده بذارن"...

آن مرد که تواضغ از ظاهرش مےبارید، کسی نبود جز دکتر #چمران و با لبخند از همراهش خواست تا محمد صادق را راهنمایی کند...

شب وارد سنگری شدیم که انگار همه خلافکارهای تهران و اصفهان و مشهد و کردستان آنجا جمع شده بودند!!! چه حالی داشت!!!! همه سیگاری ....

#ادامه_دارد...

#کپی_باذکرمنبع
@AHMADMASHLAB1995