شهید احمد مَشلَب

#قــسـمـت_پــنــجــم
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@ahmadmashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
شهید احمد مَشلَب
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ #رمان_واقعی #عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تو #قــسـمـت_چـــهـــارم (مــن جـذابـتــرم یـا ....) بالاخره توی کتابخونه پیداش کردم ...😏 رفتم سمتش و گفتم: " آقای صادقی، می تونم چند لحظه باهاتون خصوصی صحبت کنم ؟؟"... .🙃 سرش رو…
بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ


#رمان_واقعی
#عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تــو
#قــسـمـت_پــنــجــم
(مــرگ یــا غــرور)


غرورم له شده بود😞 ...
همه از این ماجرا خبردار شده بودن ...😩😣
سوژه مسخره کردن بقیه شده بودم ... .😔😞

بدتر از همه زمانی بود که دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت:
" اگر اینقدر بدبخت شدی که دنبال این مدل پسرها راه افتادی، حاضرم قبولت کنم برگردی پیشم؟ ... ."😝😆😆


تا مرز جنون عصبانی بودم ... 😡😡
حالا دیگه حتی آدمی که خودم ولش کرده بودم برام ژست می گرفت ... .😒

رفتم دانشگاه سراغش ... هیچ جا نبود ... بالاخره یکی ازش خبر داشت ... گفت:
"به خاطر تب بالا بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن ... ."😶

رفتم خونه ... تمام شب رو توی حیاط راه می رفتم ... مرگ یا غرور؟ ...

زندگی با همچین آدمی زیر یک سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود ... اما غرورم خورد شده بود ... .


پسرهایی که جرات نگاه کردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره ام می کردن و تیکه می انداختن ... .😔

عین همیشه لباس پوشیدم ... بلوز و شلوار ...
بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان ...
در رو باز کردم ... و بدون هیچ مقدمه ای گفتم:
"باهات ازدواج می کنم ..."😶😫



شهید سید طاها ایمانی
ادامه دارد...



#انتشارداستان_بدون_ذکر_نام_نویسنده_و_لینک_کانال_ممنوع ⛔️
@ahmadmashlab1995