شهید احمد مَشلَب

#قسمت_صد_و_چهل_و_دوم
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@ahmadmashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
شهید احمد مَشلَب
#رمان_حورا #قسمت_صد_و_چهل_و_یکم مهرزاد عازم سوریه شد و رفت... در راه برگشت مریم خانم هی گریه می کرد و اعصاب آقا رضا را بهم می ریخت. _ خانم نمیبینی پشت فرمونم انقدر رو اعصاب من راه نرو. برو تو خونه گریه کن من حواسم پرت میشه. مریم خانم با جیغ جیغ گفت:…
#رمان_حورا

#قسمت_صد_و_چهل_و_دوم



مهرزاد در اتوبوسی که مقصدش حرم بی بی زینب بود نشسته بود و با نوحه ای که پخش می شد گریه می کرد.
او هنوز هم سرنوشتش را نمی دانست اما آرزوی شهادت داشت. دوست داشت او هم به جمع شهدان مدافع حرم اضافه شود. دوست داشت جنازه اش در خاک سوریه، در جوار حضرت زینب دفن شود.
چقدر خوشحال بود که حضرت زینب او را طلبیده است.
به چفیه دور گردنش نگاه کرد و دستش را روی قلبش گذاشت. آرامش خاصی را پیدا کرد. این چفیه حس خوبی به او می داد. او سرباز بود.. سرباز مدافعی حضرت زینب س

الان می فهمید که چرا همه به حال او غبطه می خوردند و دوست داشتند جای او باشند. واقعا خوشحال بود. لبخند خدا را حس می کرد.
چفیه را بر چشماش گذاشت و هق زد.

"حسین آقام آقام
حسین آقام آقام آقام
منو یه کم ببین ، سینه زنیم رو هم ببین
ببین که خیس شدم ، عرق نوکریمه این

دلم یه جوریه ، ولی پر از صبوریه
چقد شهید دارن ، میارن از تو سوریه

منم باید برم ، آره برم سرم بره
نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره 
یه روزیم بیاد ، نفس آخرم بره

حسین، آقام آقام
حسین، آقام آقام آقام

یه دسته گل دارم ، برای این حرم میدم
گلم که چیزی نیست ، برا حرم سرم میدم

یه دسته گل دارم ، برای این حرم میدم
گلم که چیزی نیست ، برا حرم سرم میدم

برای قربونی ، اسماعیل رو میدم با عشق
خودم با بچه هام ،فدای بانوی دمشق

منم یه مادرم ، پسرمو دوسش دارم
ولی جوونمو ، به دست بی بی می سپرم
بی بی قبول کنه ، بشه مدافع حرم

حسین، آقام آقام
حسین، آقام آقام آقام

اینا که از جنون ، یه کلمه نفهمیدن
شبیه شامیا ، به گریه هام می خندیدن

کنایه می زنن ، دلمو می سوزونو
می خوان با حرفاشون ، خالی کنن دل منو

قسم به اون بدن ، که چیدنش روی حصیر
منم شبیه اون ، عقیله ای که شد اسیر
به غیر زیبایی ، نمی بینم تو این مسیر

حسین(ع) آقام آقام
حسین(ع) آقام آقام آقام

ای سایه سرم ، تا که تو رفتی همسرم
همش بهونه ی ، تو رو می گیره دخترم

به جای لالایی ، روضه براش می خونمو
دم بابا باباش ، داره می گیره جونمو

گناه دخترم ، چی بوده که بابا ندید
گلم بابا می خواد ، جواب ناله شو بدید
فقط رقیه جون ، صدای بچه مو شنید

حسین، آقام آقام
حسین، آقام آقام آقام"

فقط بزارین آخر رمانم یه چیزی بگم.
فهمیدیم
امنیت کشور مدیون امثال شماست
نه مدعیان سازش و مذاکره.

برای شادی روح شهدای مدافع حرم و موفقیت مدافعان امنیت صلواتی تقدیم کنیم
«اللهم صل علی محمد و آل محمد »

پــ🌸ـایــ🌺ـان



#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک_کانال
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@AhmadMashlab1995
╚══════...💕💕...═╝