.
✍دلنوشته حسن یاسین ابو هادی دوست
#شهیدمشلب و چگونگی خبر شهادت
🌸انگار خبر
#شهادت همچین روزی(اسفند/29فوریه) به من رسید...
روحم از غم و درد خالی نمیشه...
قلبم بخاطر فقدان اون چهره خندان غمگینه...و عقلم میخواد در مقابل چشمهام مقاومت کنه که اشکهام جاری نشه...
💔#احمد در بهشت ابدی جاودانه هست
🍃و انگار این چند سال همین دوساعت پیش بود که گوشیم زنگ خورد و ای کاش زنگ نمیخورد..
📞📱_اسم پدر احمد مشلب چیه؟
قلبم شروع به تپیدن کرد..و چشمهام لرزید..آیا
#احمد به آسمان ملحق شد؟؟
🌠ای خدا....ای خدا....ازت خواهش میکنم که این احمد، احمدِ ما نباشه
😔+اسم پدرش محمده
_یعنی مصطفی نیست؟ +نه داداش، محمده
_ولی اون(احمد) نمیتونه(شهید) باشه
یکم خیالم راحت شد...ولی به سرعت قلبم شروع به تپیدن کرد...انگار یه اتفاقی افتاده بود...
🍁یادم میاد که دیروز احمد باهام صحبتی نکرد...
باسرعت بهش پیام دادم
💌 ولی زنگ نزد..
☎تو سرم احساس سنگینی می کردم و انگار رگهام منجمد شده بود
❗️بعد با خودم گفتم: احمد...! ...احمد تنها شخص تو منطقه ماست که از این خانوادست(مشلب)
‼️اشکهامو حبس کردم...قطعا اون لحظات جزء سخت ترین لحظه ها بود...
💔تلفنم دوباره زنگ خورد
📲_حسن...احمد شهید شد..
💔🍃+نه نه نه داری بهم دروغ میگی؟! داری باهام شوخی میکنی،درسته؟!
😔_نه،راست میگم داداش به خدا احمد شهید شد...
😔🌸🍃خاطراتی که باهم داشتیم مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شد...
🎥🎞کلماتی که قبل از آخرین باری که میخواست بره،یادم اومد...
📝◀برام دعا کنین برنگردم
▶و چطور جواب داد....
جواب نداد جز با دريايي از اشک
💧و قلبم از همون موقع تا الان داره میسوزه..
💔🌹نویسنده نیستم و در کل شخص بااستعدادی هم نیستم..ولی این کمترین چیزیه که از اون لحظه کشنده میتونم بنویسم...و بیشترازین از عهده من خارجه..
❣📝حسن إ.یاسین
سالگرد شهادت برادرم احمدمشلب
.
#خاطرات_شهیداحمدمشلب#راوی_حسن_إ_یاسین#دوست_شهید#عکس_یادگاری_شهیداحمدمشلب_و_دوستش_حسن_إ_یاسین❄️🌟کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب در تلگرام
❄️🌟@ahmadmashlab1995