🌹🕊🌹🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊#لات_های_بهشتی#تهرانی۵باید دوشڪا را مےبُردیم بالای یڪ ارتفاع بلند و صعب العبور...
از روی نقشه، برای تهرانی توضیح دادم و گفتم:
"با دو نفر دیگه برو"!
گفت:
"نه... تنهایی مےبرمش"
💪تنهایی دوشڪا رو از ۲۰۰ متر
#شیب_تند، برد بالا و آماده تیراندازی ڪرد. دیگه صبح شده بود...
بعد از اینڪه نمازش رو خوند، چند لحظه رفت تو فڪر و بعد گفت:
"حاجی! من امروز
#شهید مےشم"
😇مانده بودم چی بگم!!!!
😶😮ادامه داد:
"یه چیزی بهت بگم؟ درسته آدم خوبی نبودم ولی روزی ڪه حرڪت ڪردم برای جبهه، گفتم یاعلی و توڪل ڪردم به خودِ خدا....
🙂 گفتم: (خدایا! خودت راهی رو به من نشون بده و ڪاری رو بذار جلوی پام ڪه
#شرمنده_تو_و_مولا_نباشم)
😭😭مےگفت و اشڪ مےریخت...
گفتم:
"حالا چرا اینجوری مےڪنی؟
😕 بچه ها متوجه مےشن!!! هنوز ڪه اتفاقی نیفتاده... جنگی نشده"!!!
گفت:
"نه.... من مےدونم امروز تا قبل از ظهر میرم"!!
😉اشڪ مےریخت و حرف مےزد...
دیگه طرف صحبتش من نبودم با خود خدا حرف مےزد...
دستانش رو به حالت دعا بلند ڪرده بود و مےگفت:
"خدایا!!
یعنی از ڪارایی ڪه ما ڪردیم، مےگذری؟؟
😭یعنی مارو مےبخشی؟
😭یعنی اون دنیا جلوی ابالفضل، آبروی ما رو نمےبری؟
😔 یعنی آبروی ما رو جلوی حضرت زهرا س و بچه هاش مےخری"...
😔😭😔بعد به من گفت:
"یعنی خدا از ما مےگذره"؟
#ادامه_دارد#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد #ڪپی_با_لینڪ@AHMADMASHLAB1995