#خلاصه_مقالهدکتر
#زاهدی_وفا و
#صمیمی_نسب در مقالهی «دلالتهاي انديشه نهادي کامونز در تفکيکناپذيري دو حوزه
اقتصاد و حقوق» به بررسی حقوق و
اقتصاد در تفکر کامونز پرداختهاند.
در ادامه به بیان خلاصهای از این پژوهش پرداخته میشود.
گفتمان
#میان_رشتگی برآیند پیچیدگی مسائل و
#غیرخطی بودن روابط و مناسبات اجتماعی میان حوزههای مختلف معرفت است که مطالعه تحلیل و شناخت آنها با ابزار ها و چشم اندازهای رشته ای بی نتیجه و بی فایده است. گسترش مطالعات بین رشته ای سبب هماهنگی میان نتایج مطالعات و داشتن نگاه جامع به رفتار انسان می شود.
#رویکرد_نهادی به
#حقوق_و_اقتصاد در اندیشه اقتصاددانانی همچون
#ریچارد،
#کامونز و
#میشل ریشه دارد.
#نهادگرایان اولین گروهی بودند که شاخه تحت عنوان
اقتصاد و حقوق را به عنوان یک مکتب فکری در تحلیل های اقتصادی به صورت رسمی (با تلاش کامونز) ایجاد کردند. دلالتهای اندیشه کامونز در حوزه حقوق و
اقتصاد متمرکز بر فهم
#چیستی_نهاد و قدرت بالای پردازش و انتزاع آن در مقایسه با مفاهیم سنتی دانش اقتصادی است.
اندیشه های آغازین حقوق و
اقتصاد را می توان به استدلال های
#هیوم نسبت داد. وی حقوق را به عنوان مجموعه ای از
#قراردادها بر می شمارد که انسانها مطابق با آن در دنیایی که پیشگویی در آن محدود و کمیاب است به ایجاد تعاون و همکاری می پردازند. وی به
#تناقض_کار_جمعی اشاره می کند.
#اسمیت نیز در پژوهش خود به نقش حیاتی سفته بازان و تاثیر
#دخالت_دولت در نظام قیمتها و سیاستهای حمایتی پی برده بود و حقوق را به شکلی سودگرایانه و حامی کالاهای عمومی مشاهده و به عنوان ابزاری برای رشد و ارتقای آن به حساب میآورد.
اندیشمندان
#متقدم حقوق و
اقتصاد، نقش نهادها یعنی ضوابط و قواعد تسریع کننده و تسهیل کننده تعامل بشر را از عوامل تولید مهمتر می دانستند اما مطالب آنها صرفاً در حد اشاره بوده و مانند نهادگرایان وارد تحلیلهای نهادی نشده و به یک درک نظاممند و صریح از حقوق و
اقتصاد دست نیافتند.
مسیر اصلی مباحث حقوق و
اقتصاد به صورت منسجم در آثار نهادگرایان قدیم از جمله
#همیلتون، کامونز و
#هیل موجود است. آنها معتقد بودند که تفاوت
اقتصاد نهادگرا و
اقتصاد مرسوم در پیوند
#اقتصاد_نهادگرا با حقوق و
#اخلاق است.
در ادامه به چند جنبه مهم تفکر کامونز در حوزه حقوق و
اقتصاد اشاره میشود.
کامونز بینش
#غیرفردگرایانه و
#جامعه_شناسانه به مسائل و بر نقش قوانین تاکید داشته است. در واقع به اعتقاد کامونز در چارچوب قوانین است که میتوان نسبت به شخصیت درست و باورهای شخصی و تمایلات فرد اعتماد کرد.
کامونز بیان میکند که شیوههای معین و پذیرفته شده رفتار دوسویه انسان ها که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و هر فرد را شکل میدهد نهادها هستند. شاید بتوان نهاد را به عنوان
#کنش_جمعی در کنترل آزادسازی و بسط کنش فردی تعریف کرد. تحلیل محدودیت ها و مجوزهای جمعی همبستگی علم
اقتصاد، حقوق و اخلاق را نشان می دهد.
به اعتقاد کامونز یکی از ضعف های اساسی
اقتصاد کلاسیک فرض
#هماهنگی_منافع است. در واقع این
#دست_نامرئی آدام اسمیت نیست که موجب
#سازگاری_منافع میشود بلکه
#دست_نامریی دادگاه های حقوقی است که آگاهانه و ارادی رسوم و رویههای درست را برمی گزیند و آنها را به افراد ناراضی تحمیل میکنند. بنابراین سازگاری منافع محصول تاریخی کنش جمعی است و از
#تضاد_منافع نشأت می گیرد.
هنر کامونز تشخیص مفهوم
#تضاد و تاکید برای شکلگیری حتمی آن و ارائه
نظریه درخصوص راه حل آن است. تاکید بر
#تصمیمات_دادگاه و استخراج نظم از تضاد منافع نکات کلیدی نظریه کامونز است. وی اشاره می کند که حل تضاد ها منجر به نظم اجتماعی و گروهی در قالب
#قواعد_کاری است. نقطه آغاز تضاد است که پس از بروز تضاد، راهحلی برای آن توسط جامعه ارائه می شود. این راهحل موجب تغییر
#قواعدکاری و قالب اجتماعی می شود و نظم جدیدی به وجود می آید اما دوباره تضادهای جدیدی رخ میدهد و این فرآیند همینطور ادامه پیدا میکند. در رابطه اقتصادی سه مقوله
#تضاد،
#وابستگی و
#نظم وجود دارد. به نظر کامونز این سه مولفه در فرمول
#مبادله با یکدیگر ترکیب می شوند.
ادامه دارد...
https://t.center/LawEconomic