#عقیق_شعر دست است؟، نه! ، انگشترِ اقبالِ بلند است
گیسوی تو ای سرو، چه حلاجْ پسند است
باز ی نشنیدیم چنین تیز بتازد
رفتی که بفهمیم به جز قیدِ تو بند است
هر زهرِ هلا هل که به حلق تو چکاندند
حیرت زده دیدند که در کامِ تو قند است
ای سرخ تر از سرخ تر از سرخ تر از سرخ...
در بی کفنی باز، قبایِ تو پَرند است
رفتی تو از این خاک و به گردت نرسیدیم
بر خاکِ قدم های تو یک بوسه به چند است؟
چون مالک اشتر، نفَسَت، نای ولایت
دستان تو با دست ولی قافیه مند است
داغ تو نشسته ست به هر سینه ی عاشق
داغی ست که هم قله ی ابروی کمند است
ای قله ترین قله تاریخ رشادت
بر شانه ی تو نقشه ی البرز و سهند است
جاری ست به رگهای زمین خون سیاووش
فریاد سکوت تو بر آفاق بلند است
:ما برکه نبودیم که در خواب بمیریم
رودیم که مرگ از تپش ما به گزند است
#شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی #احمد_مسرور 🔹عقیق شعر
@aghighpoem