#تلنگریک روز از خواب بیدار می شوی و به تو می گویند این آخرین روز زندگی توست. از جایت بلند می شوی دلت به حال خودت می سوزد، با خودت فکر می کنی امروز چه قدر می توانی بیشتر زندگی کنی، بیشتر از زندگی لذت ببری !!
دوش می گیری، از کمدت بهترین رخت هایت را انتخاب می کنی و می پوشی، جلوی آینه می ایستی، موهایت را شانه می کنی، به خودت عطر می زنی و غرق فکر می شوی که امروز باید هر چه می توانی مهربان باشی، بخشنده باشی، بخندی و لذت ببری !!
از خواب بیدارش می کنی، به او می گویی در این همه سال که گذشت چه قدر دوستش داشتی و نگفتی، چه قدر عاشقش بودی و نمی دانست، به او می گویی مرا بیشتر دوست بدار، بیشتر نگاهم کن، بگذار بیشتر دستانت را بگیرم و به این فکر می کنی فردا دیگر نمی بینیش و چه قدر آن لحظه ها برایت قیمتی می شود لحظه هایی که هیچ وقت حسشان نمی کردی !!
دوتایی از خانه می زنید بیرون، می روی ته مانده حسابت را می تکانی، کادو می گیری برای مادرت و پدرت، به سراغشان می روی و به آنها می گویی که چه قدر برایت مهم هستند، که چه قدر مدیونشان هستی، مادرت را بغل می کنی، پدرت را می بوسی و اشک می ریزی چون می دانی فردا دیگر نیستی...
آن روز جور دیگری مردم را نگاه می کنی، جور دیگری به حیوان خانگیت اهمیت می دهی، جوری دیگر می خندی، جور دیگری دلت می لرزد، جور دیگری زنده هستی و دائم به این فکر می کنی که چه قدر حیف است اگر نباشم...
آن روز می فهمی هیچ چیز به اندازه ی بودنت و ماندنت با ارزش نبوده و نیست !!
شب که می شود جشن می گیری و در کنارش احساس می کنی چه قدر خوشبختی،
ولی حیف که آخرین شب زندگی توست ... می گویی: آه کاش فردا هم بودم !!
خوب اگر فردا هم باشی قول می دهی همین گونه باشی یا نه ؟
قول می دهم !!
ممکن است فردا باشی، قدر لحظه هایت را بیشتر بدان، چون هیچ چیز به اندازه ی خودت و ماندنت ارزش ندارد...
#نازنین_عابدین_پورمدیر ڪانال
@modir_absادرس ڪانال:
@aghdashcity