Смотреть в Telegram
جهان به چه کار آید اگر... چون با او ندارم زنگ که زد بیاید خانه‌مان، کار بخصوصی نکردم. چای دم کردم. میوه شستم یک رژ ملایم زدم و دوباره روی مبل ولو شدم با همان پیژامه راه‌راه و نیمتنه‌ی گل‌گلی که از قضا خیلی هم دوستشان دارم. حس خوشایندی مثل گرفتن دوش آب گرم به سراغم آمد. این بی‌خیالی را به فال نيک می‌گیرم. من آدم ناراحتیم! ناراحتی متضاد راحتی است نه متضاد شادی. هر مهمانی کوچک و بزرگ، هر تغییر، هر ابهام، هر کنایه و اشاره، هر بهم‌ریختگی ظاهری آرامشم را می‌خراشد. اما امروز یک چیزی فرق داشت. کتابهای روی کاناپه، ماژیکهای کنار تلفن، دیوان حافظ روی پیشخوان، حتی قابلمه‌ی نشُسته‌ی کنار سینک باعث نشد لحظه‌ای به این قرار شک کنم.‌ یک عصر خاطره‌انگیز برایم رقم خورد. بیشتر از همیشه حرف زدیم و رهاتر از همیشه خندیدیم. من خیلی ‌وقتها زندگی را از دست داده‌ام. لحظه را کشته‌ام. چه قرارهایی که نگذاشتم، چه سفرهایی که نرفتم، چه مهمان‌هایی که نپذیرفتم، چه مهمانی‌هایی که نرفتم و چه دیدارهایی که به قیامت موکول شد فقط به این دلیل که منتظر یک فرصت بهتر بودم. این روزها دارم راحت بودن را تمرین می‌کنم. راحت بودن با خودم، با اطرافیانم و با زندگی. امروز برای اولین بار فهمیدم که هیچ چیز نمی‌تواند بهتر از این لحظه باشد برای در آغوش کشیدن زندگی. به قول مصطفی زمانی: جهان به چه کار آید اگر ترا در کنار خود نداشته باشم و کلمات چه بیهوده خواهند بود اگر نتوانم روبه‌رویت بایستم و فریاد بزنم دوستت دارم. @Afsharel
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств