「رِفـٰاقَت‌تا‌شَهـٰادٺ…!」

#عاشقانه
Канал
Логотип телеграм канала 「رِفـٰاقَت‌تا‌شَهـٰادٺ…!」
@aflakian1Продвигать
338
подписчиков
15,5 тыс.
фото
2,7 тыс.
видео
4,1 тыс.
ссылок
« بســمِ‌اللھ❁‌‍» •᯽• براشہیدشدن اول بایدمثݪ شہدازندگےڪنێ(:♥️ •᯽• مطالب‌‌هدیہ‌محضرحضرت‌ #زهرا‌ﷺمیباشد🥺 کپی‌بࢪاهࢪمسلمون #واجب‌صلوات‌یادت‌نࢪه:)💕 •᯽• گــوش‌ج‌ـــان(:💛 ⎝‌➺ @shahide_Ayandeh313 •᯽• از¹³⁹⁴/¹⁰/²⁷خـادمیم🙂💓
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃

⚘خوشبختی‌ای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزب‌اللهی هستند، آدم‌های خشکی در خانه‌شان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق می‌افتاد خیلی سریع ابراز می‌کرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است.

⚘خیلی زیبا می‌توانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض می‌کردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی می‌گفت فرقی نمی‌کند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمی‌کرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت.

✍🏻به روایت همسر
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️🕊
❣️ راز پریشان

(عاشقانه‌ای برای حجاب)


می‌خواستم از موی تو چیزی بنویسم
بنشینم و پهلوی تو چیزی بنویسم

می‌خواستم آنگونه که سعدی به غزل گفت
از نرگس جادوی تو چیزی بنویسم

می‌خواستم از مولوی الهام بگیرم
از گوشه‌ی ابروی تو چیزی بنویسم

شاید به همان شیوه که حافظ به تو خوش بود
از گیسوی خوشبوی تو چیزی بنویسم

آن زلف که در باد رها شد، دل من بود
من با چه دلی سوی تو چیزی بنویسم؟

گیسوی تو لُوْ رفته در این شهر؛ چگونه
درباره‌ی گیسوی تو چیزی بنویسم!

ای گمشده‌ی شعر پریشان معاصر
من هم نشد از موی تو چیزی بنویسم


#مهدی_جهاندار
#عاشقانه
#حجاب

@mehdi_jahandar
#عاشقانه_شهدا🙃🍃

با اینکه از گل خریدن و هدیه دادن و محبت کردن کم نمی‌گذاشت
ولی چند وقت یک بار می‌پرسید:
از من راضی هستی؟
بنای زندگی را گذاشته بود بر محبت
می‌گفت:
وقتی همسرت از تو راضی باشد
خدا یک‌جور دیگری نگاهت می‌کند.

همسر#شهیدمحمدپورهنگ
#عاشقانه_ای_با_شهدا 💍🌹

#جهیزیه_مهم_نیست🎉🛍

_الان نمی توانیم برایش جهیزیه بگیریم ،باید کمی صبر کنی.
_وجود زنم برای من مهم است ، نه جهیزیه.🌸
این طور شد که ازدواج کردیم . وقتی هم من را به خانه خودش برد ، اول پیش مادرش رفت و گفت :"من این دختر را به خاطر خودش می خواهم، نه جهیزیه اش . دوست ندارم به اوبگویی چرا این جوری آمدی یا چرا جهزیه نداری؟"😃
به من هم گفت :" من تورا فقط با خاطر خودت می خواهم ".
#شهید_داوود_عزیزالدین🍃🌹
Ещё