شب شهادت حضرت فاطمه بود
تواندیمشک بودیم
خیلی غروب دلگیری بود
هرچی به هادی زنگ میزدم جواب نمیداد
نمازمغرب وشاءروتواندیمشک مزارشهدای گمنام خوندم وبعدش رفتم سرمزارشهدای گمنام....
گفتم بهشون شنیدم شهداحاجت میدن
میگن شهدای گمنام کمک بخوای کمکت میکنن
حالامن ازتون کمک میخوام هادی من ازبعدازظهرجواب تلفنش رونمیده ازتون خواهش میکنم سالم باش وزنگ بزنه ومن ازنگرانی دربیاره
ولی ته دلم چیزی میگفت فایده ای نداره
چه خوش خیال بودم....
درست یکسال پیش امروزبود....
ساعت2نیم الی3بعدازظهر....
پهبادآمریکایی به کارگاهشون درمنطقه نهروان نزدیک سامراموشک زد
هادی من و شهیدیزدانی پرپرشدن.....
انگارلبیک یاحسینی که شب تحویل سال94 گفتن اونقدرازته دل بوده که امام حسین اونهاروباپیکرشون پیش خودش برده...
هادی من مثل علی اکبرحسین پیکرش تیکه تیکه شد....
ویکسال ازاون روزگذشت....
یکسال پرازدردودلتنگی....
یکسال پرازاشک...
یکسال پیش درست همون لحظه که پهبادآمریکایی موشک زدفقط اون کارگاه روبه همراه دوشهیدبه خاک وخون نکشیدبلکه دوتازندگی نابودشد.....
درست ازهمون ساعت انفجار دیگه نفس نکشیدم...
باتمام این سختی ها
دلتنگی ها
دردها
بازهم خوشحالم که هادی من پاتوی راهی گذاشت که دوست داشت
وبه هدفی رسیدکه هرانسانی برای رسیدن به اون هدف تلاش میکنه...
اون هم قرب الهی ورضای خداست.....
خدایا
تمام زندگیم رادرراهت دادم
تمام هستی ام
وحالاکه یکسال ازنبودنش میگذرد
ومن باتمام دردهاوسختی هایی که درنبودزندگیم تجربه کردم بازهم به راهی که من وعشقم باهم درآن قدم گذاشتیم وباهم برای رسیدن به آن تلاش کردیم افتخارمیکنم من وهادی زندگی مان رادراه عشق بزرگتری فداکردیم وآن عشق الهی است
ممنونم ازاینکه دراین راه سخت واین امتحان سخت کنارم هستی خدای مهربانم
هادی جانم به راستی که قلب مهربانت شایسته ی این هدیه زیبابود
شهادت گوارای وجودت عزیزترینم
به نقل از
#همسرشهید#شهیدهادی_جعفری https://telegram.me/aflakian1