👑 در بابِل چه گذشت
بریدههایی از ماتیکان (کتاب): کوروش کبیر
نوشتهی: هارولد آلبرت کمپ
برگردان: صادق رضازاده شفق
نبونید فرمانروای بابل پیش از آغاز جشن سال دستور داد یک پیشگو بر سنگی بنویسد که کوروش پارسی در پای من سر فرود میآورد و سرزمینهایش به دست من میافتد و هر آنچه تاکنون گرفته است از آن من خواهد شد. نبونید به دستیاران خود گفت که کوروش این نوشتهی میخی را نمیتواند بخواند.
در ۲۹ ماه تشرین کوروش به دروازهی بابِل رسید و با شکوه ویژهی خود پدیدار شد. از دروازههای ایشتار درون شد و از روی شاخههای درخت خرما که مردم پیش پایش گسترده بودند گذر کرد. انبوه مردم با تکان دادن پارچهها و شاخهها شادی کردند و به پیشوازش آمدند.
کوروش رو به مردم گفت: من بند بندگی از گردن این مردم باز میکنم. خانههای ویران شده و نیایشگاهها را خواهم ساخت و هماکنون فرمان میدهم که این کارها آغاز شود.
کوروش کوشید برای مردم روشن کند که پادشاهی او همچون فرمانروایان پیشین بابل نخواهد بود.
گرچه وی جامهی پادشاهی بر تن داشت ولی نه انگشتر شاهی و نه چوبدستی که هر دو نشانهی برتری بودند در دست نداشت.
کوروش پیشتر آرام و ناشناس به بابل رفته بود تا این سرزمین و مردمانش را از نزدیک ببینید و بررسی کند. سنگنبشتهی نبونید را هم دیده ولی سخنی نگفته بود. پس از گشودن دروازههای این سرزمین دستور داد این سنگنبشته را بردارند و آن را سراسر دروغ خواند. سران بابل پیشتر گمان میکردند که او خواندن نمیداند.
👑 برگردان شده به پارسی
#روز_کوروش
👑 @AdabSar