شهید عشق، زمین و زمان گریست تو را
زمین گریست تو را، آسمان گریست تو را
ز سنگ سنگ زمین چشمه چشمه خون جوشید
ز دل برآمدی و دیدگان گریست تو را
ندیده بود کسی خون از آسمان بارد
چو دید خون تو را، ناگهان گریست تو را
تو روح دینی و دین از تو جان تازه گرفت
تو جان شدی به تن عشق و جان گریست تو را
چو مرکبت که ز دل برکشید شیهه درد
وحوش و طیر ، زبان در زبان گریست تو را
هر آنکه جنبش و ادراک و روح و جانی داشت
به هر چه بود مقدر، بدان گریست تو را
قرار داد ز کف هر که قصه تو شنید
کشید نعره ز دل، بی امان گریست تو را
تو نور دیده ایمانی ای حسین شهید
شگفت نیست گر اینسان جهان گریست تو را
#شعرخوانی_عاشورایی#محمدجواد_محبت