منظومه شهیدان کربلا «همایون کاشانی در حماسه «منظومه شهیدان کربلا» رشادتهای این قهرمانان عرصه عشق و ایثار را در قالب ترکیباتی دلنشین، به زبانی موزن و بسیار جذاب بیان کرده است. طبع همایون در تشریح و توصیف قهرمانی عاشقان الله و پیروان سید الشهدا(ع) آن چنان لطیف و دل انگیز است که خواننده را مسحور کرده و بیاختیار بیت به بیت دنبال خود میکشاند.»
از دلنشینترین ابیات «منظومه شهیدان کربلا» خطبه حضرت زينب (س) در مجلس يزيد است که لحنی سوزناک و حماسی دارد:
درود از خداوندگار جهان / به پيغمبر و آل او بيكران
خدا گفته زان پس زبانهاي پاك / كه در راه حق رفته بي بيم و باك
بدانسان كه بينند بدكارگان / ز دادار دانا مجازاتشان
كه تكذيب كردند قول خدا / به محشر بگيرند سنگينجزا
چه پندار كردي كنون اي يزيد / كه بستي به ما تنگ راه اميد
كشاندي به هر شهر ما را اسير / زمين تنگ كردي به ما ناگزير
چو پيروز گشتي خدا يار توست! / در اين راه باطل مددكار توست؟
زهي فكر باطل گمان خطا / به بدكارگان يار گردد خدا؟
درانداختي باد در بينيات / فزون كردهاي كبر و خودبينيات
از اين فكر باطل شدي شادمان / كه دنيا به كام تو گشت اين زمان
در انديشه رفتي تو با ملعنت / كه شد از تو اين معنويسلطنت
زهي فكر باطل خيال محال / يزيدا در اين كار بر خود مبال
به خود بازگرد و مپرور خيال / به قرآن خدا از تو گويد مثال
مپندار آنان كه كافر شدند / به بيداد و جور و جفا در شدند
رها كرده بر خويش آنان خدا / كه آلوده گردند بر ناروا
بگيرد خداوندشان سختسخت / شود دوزخي جاودان شوربخت
به كردار ناباب بيند جزا / شود بر عذاب خدا مبتلي
تو گم كردهای از مروّت طريق / چنين عدل داد است يا بن الطليق
كنيزان خود بردهای در حرم / زنان تو در پردهها محترم
نگه داشتي دختران نبی / چنين خوار در ديده اجنبی
به خونخوارگان كردی اينان رها / به چشمان بيگانه و آشنا
به هر شهر و برزن كشاندي به درد / به چنگال ناپاك خونخوارهمرد
به هر سو كشاندي زن و كودكان / به خاك اندر انداخته ياوران
چو مردان اينان بكشتي به كين / زن و كودكان كردهای بیمعين
چنين است وجدان و اسلام تو / عجيب است انديشه خام تو
نبايد از آن داشت چشم اميد / كه خود جدّهاشحمزه در خون كشيد
به دندان جگر پاره كرد از شهيد / وزان پس به صد كينه خونش مكيد
تو را گوشت خون شهيد است و پوست / اميد از تو جستن خطا آرزوست
تو با اهل بيت رسول خدا / به جان دشمني داري اي ناسزا
ز كين آبياري نمودي وجود / كه اين دشمني راه جدّ تو بود
در اين راه رفتي چو درندهگرگ / كه آلوده گشتي به جرمي بزرگ
جنايت نمودي تو اي بيحيا / چو كشتي عزيز رسول خدا
به دندان و لبهاي پور بتول / زني خيزران شرم دار از رسول
به دندان آن كس زني خيزران / كه فرمود پيغمبر مهربان
جوانان اهل بهشت برين / مريدان اويند و مولاست اين
شكافي بدين چوب زخم درون / ز ما گشته جاري از اين زخم خون
چنين است آيين و وجدان تو / بد آيد از اين كار بر جان تو
عزيزان عبدالمطلب تبار / چنان اختران بر جهان آشكار
كشيدي ز بيداد بر دشت كين / عزيزان پيغمبر آخرين
همان خون ذرّيه مصطفي / ز كين ريختي زار در كربلا
كنون جمع كردي شيوخ عرب / كه تبريك گويندت اندر طرب
گمان كردي اينان در اين راه زشت / تو را يار باشند در سرنوشت
نداني كه ناگه عذاب خدا / فرود آيد از آسمانها تو را
در آن روز گويي تو آسيمهسر / كه اي كاش بودم شل و گنگ و كر
نميكردم آن را كه كردم به جان / نميگفتم آن گفتهها با زبان
در اين حال زينب(ع) زن شيردل / كه از غرشش شير گشتي خجل
برآورد ناگاه دست دعا / چنين گفت آن شيرزن با خدا
رئوفا، رحيما، جهانداورا / تو بستان از اين قوم دون داد ما
@adabefarse