🔸 غزلی از سید علی موسوی گرمارودی:
گر بهاری بود و ما سرو و صنوبر داشتیم
آن بهاران بود کز بالای دلبر داشتیم
یاد باد آن عشق آتشناک ما کز شعله اش
شوری آتشگون و توفانزاد در سر داشتیم
سال ها هجران او در سینه ی ما خانه داشت
تا مگر روزی برآید دیده بر در داشتیم
هرچه بود از شور و شیدایی به پایش ریختیم
دل بدو دادیم و چشم از غیر او برداشتیم
می فروش پیر ما را باده بود از آفتاب
ما از آن هردم هزاران خم به ساغر داشتیم
کشتی ما را ز توفان بلا باکی نبود
نوح را با خویشتن همراه و رهبر داشتیم
لعل آتشگون چو با فرمان آتش می گشود
سوختن را ما سمندر وار باور داشتیم
آرزوهامان در آن رخسار روشن می شکفت
ما و آن آیینه با هم انس دیگر داشتیم
آن دو چشم شیر گیر او کجا رفت ای دریغ
کاندران صد بیشه مردی را برابر داشتیم
چون شد آن برگشته مژگانی که ما از شوق او
صد هزاران جان شیرین زیر خنجر داشتیم
گفتم ای غمگین قناری سوز آوازت ز چیست
گفت ما هم شعر گرمارودی از بر داشتیم
🌺🎉 دوم تیر زادروز استاد
#سید_علی_موسوی_گرمارودی____#ادب_فارسی #آفرینش_های_ادبی #حوزه_هنری #کتاب #شعرآیینی #ادب_فارسی #رمان #کتاب #شاعر #شعر #تولد@adabefarse