#شعرمیانِ هق هقِ باران، شهید آوردند
دوباره از دلِ طوفان، شهید آوردند
شکسته بغضِ گلوگیرِ کوچهها امشب
سوارِ سیلِ خروشان، شهید آوردند
نسیم عطرِ حرم، ردِّپایِ خاکیها
به رویِ شانه گردان، شهید آوردند
برای زخمِ تنِ این جهانِ سردرگم
برای حالِ پریشان، شهید آوردند
شنیده میشود از عطرِ حُسنِ یوسفها
که از حوالیِ کنعان، شهید آوردند
صدا به گوشِ خیابانِ
بی نشان برسد
از آستانِ شهیدان، شهید آوردند
دوباره از حرمِ امنِ خواهرِ باران
به مرزِ خاکیِ ایران، شهید آوردند
خبر دهید به یعقوبها، که یوسُف را
به پاسِ اینهمه هجران، شهید آوردند
📚 غزلی از کتاب «
#آتش_بی_اختیار» سروده
#ندا_نوروزی________#ادب_فارسی #آفرینش_های_ادبی #حوزه_هنری #شعر #شعرکلاسیک #اشعار @adabefarse