Смотреть в Telegram
به نام خدای شهیدان عاشق سال ۹۴ اردیبهشت ماه بود که برای بار اول اعزام میشدی. یادم نمی رود تماسی که قبل از پرواز با من گرفتی: -سلام بابا -سلام پسرم خوبی -آقا رضا من دارم میرم حلال کن! تعجبی همراه با شرمساری مرا فرا گرفت. شما!؟ از من!؟ طلب حلالیت!؟؟ منی که فرزند تو بودم و هر چه داشتی را برای رشد و پرورش ما هزینه کردی و شبانه روز تلاش کردی و سراسر، حق بودی به گردن من و من سراسر تکلیف بودم نسبت به تو... از من طلب حلالیت میکنی؟! بر بزرگی ات افزودی و بر احساسِ ناتوانی ام تماس دیگرت ۹ خرداد ۹۴ یازدهم شعبان-ولادت حضرت علی اکبر- بعد از سلام و احوال پرسی گفتی: رضا جان روز جوان رو تبریک میگم! این بار هم مرا شگفت زده کردی و در دل جنگ تمام عیار پسرکت را فراموش نکردی، روز جوان را به خاط داشتی و مرا با محبت پدرانه ات غرق شادی و شعف کردی. و برای بار دیگر فهمیدم تو از جنس اهالی آسمان هستی. تو آن فرمانده دلاور و شجاعی بودی که ارتفاعات شمال غرب، ثبات قدم و جنگاوری و تدبیرت را شاهد بود. نام شما و همرزمانت دل منافقان و تکفیری ها را به لرزه می انداخت. در عین حال خورشید پر مهر باصفایی بودی که مهر پدری ات ما را نوازش میکرد اما تماس آخرت مهر ماه ۹۴ را می گویم -بابا مراقب خودت باش انگار اوضاع خیلی به هم ریخته خبر شهادت فرمانده های ایرانی یکی یکی میاد شهید همدانی شهید مختار بند شهید حسونی زاده ... -پسرم نگران نباش هرموقع وقتش برسه خدا صبرش رو هم بهتون میده! دنیا دور سرم میچرخید.باید میفهمیدم که تلویحا داری خبر از شهادتت میدهی اما نمیخواستم بپذیرم. چرا؟ چون تو بابای دوست داشتنی ام بودی چون دلم برای دست های گرمت تنگ شده بود چون دلم لک زده بود برای چند دقیقه صحبت کردن با تو چون برادرم،مهدی برایت نقاشی کشیده بود تا وقتی برگشتی نشانت دهد. چون مادر، چند روزی بود که دلش شور میزد و من آرامش میکردم چون همه ما چشم انتظار آمدنت بودیم... چند روز بعد خبری منتشر شد: عزت الله سلیمانی از فرماندهان سپاه پاسداران در سوریه به شهادت رسید... کمرم شکست اینک من و وحشت دنیای بی تو سلام بر گلوی بریده ات پدر نازنینم سلام بر پیکر لاله گونت آرامش قلبم سلام بر پهلوی زخمی ات عزیز دلم سلام بر حسین سلام بر علی بن الحسین سلام بر اولاد حسین سلام بر اصحاب حسین https://t.center/aboreza1010
Love Center
Love Center
Бот для знакомств