✍#خاطرات_شهدا📃🎋روز شهادت آقا امام حسن عسکری(ع) با خانواده به سمت قم حرکت کردیم، در مسیر که بودیم مادر محمد مهدی به من گفت: اگر ممکن است روضه بزارم تا گوش دهیم، در ماشین همگی با هم همراه با مداح روضه میخواندیم و گریه میکردیم، چون روز شهادت امام حسن عسکری(ع) بود محمد مهدی خیلی حس و حال خوبی داشت.
💐فردای آن روز وقتی از جمکران به قم برگشتیم محمد مهدی به من گفت: بابا برگردیم من ساعت ۱۸ باید تهران باشم؛ من به محمد مهدی گفتم بابا صبر کن تا کارهایی را که داریم انجام بدهیم بعد بر میگردیم، گفت: بابا من عجله دارم، و قول دادم که بروم، اگر دوست دارید بیاید برگردیم.
🌷وقتی رسیدیم تهران، من رفتم ماشین را پارک کردم و محمد مهدی رفت تا لباسش را عوض کند، وقتی وارد خانه شدم دیدم محمد مهدی نیست، گفتم محمد مهدی کجاست؟ گفتند لباسش را عوض کرد و سریع رفت.
🥀ساعت ۲۲ روز ۱۶ آبان ماه خبر این اتفاق را به ما دادند، من سریع به بیمارستان رفتم، محمد مهدی در کما بود و سطح هوشیاری پسرم بسیار پایین آمده بود، در نهایت بعد از گذشت سه روز خبرشهادت محمد مهدی رابه مادادند.
🕊😭✏️راوی:پدر شهید
🌹#شهید_امنیت#محمدمهدی_رضوان#سالروز_شهـادت🕊🆔 @abohanane┄┅═✼
🍃🌺🍃✼═┅┄