🥀🕊#روایت_شهادت📆روز ۳ بهمن ماه بود
💮علی ازاستراحتگاه که خارج شد، نگاهی به آسمان انداخت،وگفت:«تو به من قول دادی،توده روزدیگر فرصت داری،به قولی که به من دادےعمل کنی وگرنه میروم ودیگه پشت سرم رانگاه نمیکنم»
🌾پاےمصنوعیاش شکسته بود،باخنده کمی لیلی رفت وبه ماگفت:«این پاروی مین رفتن داره»
🌴بالاخره یومالله۲۲بهمن ماه ازراه رسید
علی به میدان مین رفت،وحدود۶۲الی ۶۳مین راپیدا کرد.من نیزکنارش بودم.
💐به آخرین مین که رسیدیم،کسے
مراصدازد.حدود۷متر ازعلی دور شدم،ناگهان صداےانفجارےمهیب دردشت پیچید،به طرف
محمودوند دویدم،او باپیکرے خونین روے زمین افتاده بودم باورم نمیشد اماخداهیچگاه خلف وعده نمیکند.
😭🌷حسین شریفینیاباشنیدن خبرشهادت اوبه سراغ مهرمتبرک حاجی رفت،بهترین یادگارےازعلی مهرےکه خاک پیکر۱۰۰
شهید راباخود به همراه داشت،حالاهر بار که سر برسجده میگذارد،عطرحضور اورا میان سجاده اش احساس میکند.
✍راوی:همرزم
شهید🌹#شهید_علی_محمودوند#فرمانده_گروه_تفحص#لشکر۲۷محمدرسولاللهﷺ#منطقه_عملیاتی_والفجر_مقدماتی#شهادت۲۲بهمن۱۳۷۹_فڪه#سالروز_شهادت🕊