✳ مادامیکه مردم یک شهر در تاکسی باهم حرف میزنند، فارغ از اینکه چه میگویند، یعنی هنوز روابط انسانی در آن شهر حیات دارد؛ یعنی هنوز آدمهای شهر همدیگر را میبینند؛ یعنی هنوز سطحی از اعتماد هست، همدلی دور نیست، همزبانی ممکن است. از این منظر، اینکه اعضای یک خانواده وقتی در اتومبیل شخصیشان نشستهاند، باهم حرف بزنند، چندان اهمیتی ندارد. مهم آن است که تعدادی “غریبه” بتوانند باهم گفتوگو کنند.
شهری که مردمش سوار تاکسی میشوند، اما به هر دلیل بنشان حرفی ردوبدل نمیشود، بحثی درنمیگیرد، نظری بیان نمیشود، شهر مُرده و بیروح است. چنین شهری در برابر بحرانها و چالشهای مختلف بسیار آسیبپذیر است. در مواجهه با چنین شهری باید احساس خطر، و بیش از آن چارهاندیشی کرد.
#محسن_حسام_مظاهری#مأمور_سیگاری_خدا(تهران: افق ، ۱۳۹۲)
صفحه ۹.
@Ab_o_Atash