✅ ما عضو شورای انقلاب بودیم و بعضی هم در آن وقت، این موضوع را نمیدانستند و حتی بعضی از رفقا مثل مرحوم ربانی شیرازی یا مرحوم ربانی املشی نمی دانستند که ما چند نفر، عضو شورای انقلاب هم هستیم. ما با هم کار می کردیم و صحبت دولت هم در میان نبود؛ صحبت همان بیت امام بود که وقتی ایشان وارد می شوند، مسئولیت هایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم برای این موضوع، یک سازمان دهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معین کردیم و رفتیم و در اتاقی نشستیم. صحبت از تقسیم مسئولیت ها شد و در آنجا گفتم که مسئولیت من این باشد که چای بدهم! همه تعجب کردند. یعنی چه، چای؟ گفتم بله، من چای درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالی پیدا کرد.
این روحیه من بوده است. البته آن حرفی را که در آنجا زدم، می دانستم که کسی من را برای چای ریختن معین نخواهد کرد و نمیگذارند که من در آنجا بنشینم و چای بریزم، اما واقعا اگر کار به اینجا می رسید که بگویند درست کردن چای به عهده شماست، می زفتم و عبایم را کنار می گذاشتم و آستین هایم را بالا می زدم و چای درست می کردم. این پیشنهاد نه تنها برای این بود که چیزی گفته باشم؛ واقعا برای این کار آماده بودم.
من با این روحیه وارد شدن و بارها به دوستانم می گفتم که آن کسی نیستم که اگر وارد اتاقی شدم، بگویم آن صندلی متعلق به من است و اگر خالی بود، بروم و آنجا بنشینم و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم. نه خیر، من هیچچ صندلی خاصی در هیچ اتاقی ندارم. من وارد اتاق می شوم و هر جا خالی بود همان جا می نشینم.
.
#دغدغه_های_فرهنگی#شرح_مزجیآیت الله
#سید_علی_حسینی_خامنه_اینشر صهبا
صص ۱۵۸ و ۱۵۹.
@Ab_o_Atash