✳️ یک روز پیاده رفته بود مرکز، برگ ها ریخته، محوطه کثیف. یکی از افسرها هم سر تمیز کردن پادگان با سربازها درگیر شده بود. حسن خودش شروع می کند
به جمع کردن برگ ها، از همان جلوی در. سربازها هم که می بینند مربی و فرمان دهشان دارد کار می کند، شروع می کنند
به تمیز کردن محوطه. حسن می گفت «یک ساعت بعد مرکز پیاده روی از تمیزی برق می زد.» می گفت« این حرکت را از آن افسر اسکاتلندی یاد گرفتم که توی کوه، خودش خم شد و آشغالی را از زمین برداشت،
به سربازش دستور نداد.»
#مرجان_فولادوند#نیمه_پنهان_ماه_۱۲#آبشناسان_به_روایت_همسر_شهیدروایت فتح
صفحه ۳۶.
@Ab_o_Atash