@aarrf#یار_من_میرود و قندوشکر دنبالش
باغ گل ریخته در پیرهن خوشحالش
همه شب آه کشم
ناله زنم، گریه کنم
آب دریای خزر گوشه ای از دستمالش
در کنارم کوهی است ، که دلش از سنگ است
یار اوهم رفته است، کوه هم دلتنگ است
کوه هم
می نالد، کوه هم
می گرید
دست و بالش خونی است
باخودش در جنگ است
یار من میرود و میرود و قند و شکر دنبالش
خنده ها ریخته در پیرهن خوشحالش
رفتن و سوختن و کشتن
من منوالش
همه شب آه کشم ناله زنم گریه کنم
آب دریای خزر گوشه ای از دستمالش
@aarrf#محمد_صالح_علا