#اینک_انسانمبارها پرسیدهام از خود
تا همین دیروز بودم یک خراسانی
من چه کاری کردهام کِمروز بیگانَم؟
این که من یک روز ایرانیام و یک روز افغانی، چرایش را نمیدانم!
از چه میگویی بهمن، در کشورت بنشین و تابآور؟
چون تو، من فرزندِ ایرانم
«سوختم! یَک قُورت آب آور»
اینَک
انسانم!
دستِ استعمار اگر مرزی کشید و بُرد آن سویم
میکشاند سوی دریابارِ تو خونِ خراسانم
گر چه رویم را غبارِ سالهای جنگ پوشاندَست
باز اگر این خاک بِنْشیند
میدرخشم همچنان، زیراک یاقوتِ بَدَخشانم
چشمهایم را بِچِش،
تُرد است
گر چه خاموشیِ خاک از یادِ تو بُردَست
تُردیِ آن را
میشناسی مزّهٔ بادامِ کَجران را
بینِ لبهای مرا بو کن
میشناسی همچنان بوی انارِ سرخِ بَغلان را
گر چه یک قرن است
خوابِ ما این بوی را از دامنِ البرز برچیدَست
بوی آن در مثنوی شش قرن پیچیدَست
این انار،
این لهجهٔ شیرین
همچنان دل میبَرد از تو
آری! آنسان که شبان را نی
در دلِ این آشنایی تا بگردی پار و پیرار است،
چون پیوندِ خُم با مِی
گوش کُن دارم چگونه چامهٔ آزادِ نغزت را به کمتر رنج میخوانم؟
آشنایم! رو مگردانم
ما یکی هستیم، دردِ ما یکی درد است
ایرانشهر را آزاد میخواهیم
کابل و خوارزم و خوزستان و آذربایجان و مرودشت و تاشکَند و نخجوان و بلخ و پیشاوور
سُغد و شوش و اصفهان و سیستان و قندهار و کازرون و نینوا و غزنه و شیراز و نیشابور
سامرا و ترکمنصحرا و کردستان و جیرفت و ری و مازندران و زابل و باکو و اشکآباد
تیسفون و مرو و گیلان و سمرقند و خراسان و لرستان و بخارا و هرات و گنجه و بغداد
هر کجای خاکِ ایرانشهر را آباد میخواهیم
@aarrfچامه:
#نادر_یوسفیخنیا:
#مقام_هزارگیدوتار:
#حسین_سمندریآواز:
#ابراهیم_شریف_زاده