#گلچین #داستان_واقعی_تاریخی#داستانی از سینوهه پزشک فرعون
"سینوهه" شبے را به ڪنار نیل به خواب مے رود و صبح روز بعد یڪے از برده هاے مصر ڪه گوش ها و بینے اش به نشانه بردگے بریده بودند را بالاے سر خودش میبیند، در ابتدا میترسد، اما وقتے به بے آزار بودن آن برده پے مے برد، با او هم ڪلام میشود.
برده از سینوهه خواهش میڪند او را سر قبر یڪے از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه با سواد بود، جملاتے ڪه خدایان روے قبر آن شخص ظالم را نوشته اند براے او بخواند.
سینوهه از برده سئوال میڪند ڪه چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟ و برده مے گوید: سال ها قبل من انسان خوشبخت و آزادے بودم، همسر زیبا و دختر جوانے داشتم، مزرعه پر برڪت اما ڪوچک من در ڪنار زمین هاے بیڪران یڪے از اشراف بود. روزے صاحب اين قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون زمین هاے مرا به نام خودش ثبت ڪرد و مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز ڪرد و بعد از اینڪه گوش ها و بینے مرا برید و مرا براے ڪار اجبارے به معدن فرستاد، سالهاے سال از دختر و همسرم بهره بردارے ڪرد و آنها را به عنوان خدمتڪار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعے ندارم، اڪنون از ڪار معدن رها شده ام، شنیده ام آن شخص مرده است و براے همین آمده ام ببینم خدایان روے قبر او چه نوشته اند ...
سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) مے رود و قبرنوشته ے آن مرد را اینگونه مے خواند :
"او انسان شریف و درستڪارے بود ڪه همواره در زندگے اش به مستمندان ڪمک مے ڪرد و ناموس مردم در ڪنار او آرامش داشت و او زمین هاے خود را به فقرا مے بخشید و هر گاه ڪسے مالے را مفقود مے نمود ، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران مے ڪرد و او اڪنون نزد خداے بزگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدے رسیده است..."
در این هنگام ، برده شروع به گریه مے ڪند و مے گوید: "آیا او انقدر انسان درستڪار و شریفے بود و من نمے دانستم؟ درود خدایان بر او باد .... اے خداے بزرگ اے آمون مرا به خاطر افڪار پلیدے ڪه در مورد این مرد داشتم ببخش..."
سینوهه با تعجب از برده مے پرسد ڪه چرا علیرغم این همه ظلم و ستمے ڪه بر تو روا شده ، باز هم فڪر مے ڪنے او انسان خوب و درستڪارے بوده است؟
و برده این جمله ے تاریخے را مے گوید ڪه : "وقتے خدایان بر قبر او اینگونه نوشته اند، من حقیر چگونه مے توانم خلاف این را بگویم؟"
و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتے به این
داستان اشاره مے ڪند، مینویسد:
"آنجا بود ڪه پے بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره مے توان از نادانے و خرافه پرستے مردم استفاده ڪرد"
#سینوهه پزشک فرعون
#میڪا والتاری| جلد دوم - ص 132
🌺🌸🌺👇#کانال_گلچین_های_مذهبی@aaaagojhin