شهید احمد مَشلَب

#داستان_آشنایی_من
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@aHMADMASHLAB1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
Forwarded from عکس نگار
#داستان_آشنایی_من_با_شهدا

❤️به نام آفریدگار شهدا و شهادت❤️

سلام من یه دختر محجبه هستم
که در خانواده ای مذهبی به دنیا اومدم
پدرم یکی از رزمندگان🔫 دوران جنگه و به قول خودش یه آدم جا مونده است
جا مونده از دوستای شهیدش
دوستایی که روی دست خودشو در حالی که غرق در خون بودن پر پر شدن
ولی خب بگذریم
دوست دارم داستان آشنایی خودمو وشهیدمشلب رو براتون بگم
من شهدا رو دوست داشتم و براشون احترام خاصی قائل بودم و هستم
ولی فکر نمیکردم که بشه یه شهیدو به عنوان دوست انتخاب کرد
تا اینکه دریکی از کلاسای بسیج
سرمربی حلقمون درباره شهدا🌹 صحبت کرد
اینقدر برامون گفت تا بغض خودش ترکید 😔
بهمون پیشنهاد کرد که هر کدوم از شما میتونه برای خودش دوست شهید
انتخاب کنه
ومن از اون موقع بودکه اولین گام رو برداشتم تو راه بازگشت به خونه توی این فکر بودم کدوم شهیدی رو انتخاب کنم
چندروزی گذشت توی مدرسمون به مناسبت هفته دفاع مقدس عکس چندتا شهید مدافع حرم
رو روی دیوار🖼 نصب کرده بودن
یکی از اون عکسا عکس شهید احمد مشلب بود
من هر روز برای چند دقیقه به طور ناخودآگاه می رفتم
جلوی اون عکس🖼 می ایستادم
و به چشمایی که به من نگاه میکردن
خیره میشدم
تصمیم گرفتم اسم اون شهیدو بدونم
توی اینترنت🔎 خیلی جستجو کردم و عکس شهدای زیادی رو دیدم
ولی...
تااینکه ناخود آگاه به سایتی💻 رو باز کردم
آره این همون عکسی بود که توی مدرسه دیدم
اون جا بود که فهمیدم شهیدی که انتخاب کردم لبنانیه
وبهش میگن شهید BMW سوار🚘
هر روز کارم شده بود تحقیق و عکس دیدن از این شهید
یه روز داشتم یک کلیپ از این شهید میدیدم که یک دفعه گفت:
تولد شهید ۹شهریوره🗓 یک لحظه ماتم برد خیلی تعجب کرده بودم آره درست میشنیدم ۹ شهریور درست بعد از روز تولد خودم خیلی خوش حال شدم از یکی از مسئولین مدرسه عکس شهید رو گرفتم و از اون به بعد اون شهید رفیق من شدهفته ها گذشت تا اینکه قرار شد با خانواده راهی سفر کربلا بشیم😍 خدا رو شکر میکنم که اون سفر رو نصیبم کرد سال ۹۶ رو در حرم امام جواد(ع)و امام موسی کاظم (ع) تحویل کردیم لحظه زیبایی بود همه کسانی که اطراف ضریح بودند با چشمای بارانی دعای تحویل سال را میخوندند...
یا مقلب القلوب و الابصار...
من هم به ضریح چسبیده بودم و در اون لحظه حضور شهید رو حس میکردم آره ما باهم سال را تحویل کردیم و این سال برای من گونه ای دیگر رقم خورد....
و حالا برادرم شهید مشلب تمام دنیام شده و حاضر نیستم رفاقت با شهدا رو با چیزه دیگه ای عوض کنم. برادری که حال محرم راز هایم ، و شاهد اشک هایم شده آره من نیمه گمشده ام رو یافتم و عشق خواهرانه به شهدا رو با تمام وجودم احساس کردم تو
همیشه در یادم باقی خواهی ماند نه در لابه لای دفتر خاطراتم...
آرزومند شهادت
#شهید_احمد_محمد_مشلب
#لقب_جهادی_غریب_طوس
#شهادت_سوریه
#داستان_آشنایی_من
#ارسالی_M_Sh
🌹کانال رسمی شهیداحمدمَشلَب🌹
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
Forwarded from عکس نگار
آن شب برای اولین بار این عکسش را دیدم.من چادری بودم ولی به چادرم هیچ اعتقادی نداشتم و چادر را چیزی اضاقه میدانستم و به زور سرم میکردم.من عاشق والیبالیست ها بودم و والیبال تمام زندگی من بود.غرق دنیا بودم و هدفم تیم ملی والیبال بانوان بود...
فقط از خدا همین رو میخواستم.تا این که در یکی از کانال ها به طور اتفاقی این عکس شهید را دیدم.بدام عجیب بود.هنوز نمیدانستن که او یک شهیده
هنوز متن زیر عکس رو نخونده بودمولی تاعکسش را دیدم دلم هوایی حرم شاه مشهد شدو اشک از چشمانم جاری شد
چرا؟؟؟؟
نمیدانم چرا یکدفعه دلم رفت حرم امام رضا .
اشکامو پاک کردم و متن زیر عکس رو خواندم.نوشته بود:شهید احمد مشلب به علت علاقه ی زیاد به امام رضا نام جهادی خود را غریب طوس نامیده بود.
باورم نمیشد....
لبخند این شهید به دلم نشسته بود و برام خیلی عجیب بود که چطور میشه من هنوز متن زیر عکس رو نخوندم پس چطور با دیدن عکس شهیددلم هوایی مشهد شد...
ان شب تا صبح نخوابیدم...
چند روز گذشت در کانال دیگری در حال خواندن متنی بودم نوشته بود:اگر لبخند شهیدی به دلتون نشست یعنی اون شهید شما رو به رفاقت دعوت کرده.
باورم نمیشد.....
اره شهید احمد من رو به دوستی دعوت کرده بود....
خیلی عجیب بود...
رفتم تو گوگل و دنبال همون عکس شهید احمد با پیرهن سفید بودم ولی فامیلی شهید یادم نمی اومد.فقط نوشتم شهید احمد...
کلی عکس اومده بود...
شهید احمد بود ولی من نمیشناختمش...
نمیدونستم اون پسرBMWسوار همون شهید احمده و فکر میکردم عکس لو رفته از ی پسر پولدار تهرانیه و اهمیت ندادم.
تا بالاخره عکسو پیداکردم و بعد رفتم دنبال بیوگرافی شهید..
کم کم والیبال که عشقی از اعماق وجودم بود داشت از یادم میرفت و تمام فکرم خدا و شهید احمد بود.
بالاخره زندگی نامه رو پیدا کردم و شروع کردم به خوندن.دیگه شک داشتم که اون انسان باشه.اون یک فرشته بود.
اون همون پسر BMWسوار خوشتیپه.
توی سرم کلی سوال بود.
ی پسر با تمام معیار های جوان امروزی...
ی جوونBMWسوار...
ی پسر پولدار...
ی خانواده ی خوب...
رتبه ی هفت کنکور...
یعنی واقعا اون شهیده؟؟؟
با خودم میگفتم که کی حاضره جوونی و تمام ثروت و زندگی رو فدای حضرت زینب کنه؟
هر چی میگذشت رابطه ی من با شهید بهتر میشد.
دنبال وصیت شهید بودم و با کلی زحمت پیدا کردم.
برام عجیب بودکه به همه وصیت کرده
حتی دختران...
خوشحال شدم و با ذوق بیشتری شروع کردم به خواندن.
هر چی بیشتر میخواندم اشکم هم بیشتر میشد و یاد رفتار بدم با چادرم و تند تند نماز خواندن هایم از ترس مادر و رفاقت با هم باشگاهی ها ی بد حجابم میافتادم.
طی مدت کوتاهی دگر گون شده بودم.
انگار دوباره متولد شده بودم....
غریب طوس مرا نجات داد و باز هم میگویم که ای شهید"من با تو رسیدم به خدا"
خیلی دوستام مسخرم میکنند اما این جمله ورد زبونمه که میگه"می ارزد به شادی روح برادرم شهید احمد"
از وقتی او را شناختم حاضرم جانم را فدای حضرت زینب کنم ولی حیف که دختر ها شهید نمیشوند...
از خداوند در این دنیا زیارت مزار ایشان و در اخرت نیز شفاعت ایشان را میطلبم.
خدا هیچ وقت مرا از شهید جدا نساز.
برای شادی روحش صلوات.
#داستان_آشنایی_من_با
#شهید_احمد_محمد_مشلب
#لقب_جهادی_غریب_طوس
#شهید_B_M_W_سوار_لبنانی
#قیمت_بیقرارهای_مادرش_چند
#ارسالی_یازینب
@AHMADMSHLAB1995
Forwarded from عکس نگار
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب
باسلام خسته نباشید من شهید مشلب درحد سه هفته شناختم .من تویه,گروه مذهبي دعوتم كردن من چون گروه مذهبي پيام هاي مذهبي ميفرستادم منو ادمين گروه كردند پر وفايل ريس گروه عكس اقا مشلب بوده من نميدونستم اين پروفايل ريس گروه شهيد مشلب به من پيم دادان شما ادمين گروهين من روزهاي اول خيلي موذب بودم جوابش بدم فكر ميكردم دارم گناه ميكنم بعد ديدم گروه كه تعطيل ميشد ريس گروه بهم پيم ميداد بهم خسته نباشيد ميگفت من احساس ميكردم اين عكس يه جوري بهم زول ميزنه نگاه ميكنه حالا بگذريم متوجه شدم طرف ريس گروه خانمه بعد ازش سوال كردم گفتم اين عكس پروفايل عكس كيه ايشون گفتن مثل برادرمه اين عكس شهيد ه تا گفته عكس شهيده دلم يه غمي گرفته تمام گرد غبار عالم اومدتودلم بعد ازش سوال كردم شهيد مدافع حرمه بهم گفته اره بعد اسمشو سوال كردم گفتم بچه كجاست گفته بچه لبنان تا گفته بچه لبنان اشكم بي اختيار مي اومده تا دوروز كارم شده گريه احساس ميكردم خيلي مظلوم همش عكسش نگاه ميكردم گريه ميكردم به ريس گروهم ميگفتم عكس بردار پروفايل عوض كن خيلي گريه ميكردم اروم قرار نداشتم احساس ميكردم دارم افسرده ميشم ريس گروه بهم زنگ ميزد خيلي منو دلداري ميداد بايد مقاوم باشي ديم اروم نميشم رفتم وضوگرفتم واسش دوركعت نماز خوندم بعدازنماز يه تسبيح صلوات فرستادم زيارت عاشورا سوره ملك خوندم ديدم يه دفعه دلم اروم سبك شده بعد باهاش صحبت كردم مثل يه برادر خواهر بهش يه قول هايي دادم رفتم يه فروشگاه مذهبي عكس شو توگوشيم دادم گفتم ميشه اين واسم درست كن قابش كن بهم گفته فردا بيا گفتم نه همين امروز ميخوام بلاخره خيلي وايسادم قابش كردم اوردم من هرشب باشهيد كه مثل هم برادرم هم پسرم درددل ميكنم واسش هر شب نماز قران زيارت عاشورا ميخونم چون شهيد مشلب خيلي تووصيت نامه اش تاكيد كرده نماز اول وقت زيارت عاشورا فراموش نشه وهمينطور صبح از خواب بلند ميشم بهش سلام ميكنم باهاش دردل ميكنم ا شهيد مشلب منوازخواب غفلت بيدار كرده من تازه به خودم اومدم خيلي خوشحالم شهيدي انتخاب كردم هيچ شكي ندارم وهمينطور مديون خون شهدا هستيم كوچكترين كاري كه بتونم. بكنم دل شهيد به دست بيارم حجابم رعايت كنم التماس دعا
#ارسالی_خانم_ساور
کانال رسمی شهید احمد مشلب
👇👇👇
https://telegram.me/AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب
من خیلی وقته دنبال دوست شهید بودم ولی پیدا نمیکردم و بلد نبودم چون بار گناهم زیاد بود و هست, یروز تو یگروه ختم بودم که مدیر گروه عکسای شهید مشلب رو پروفایلشون بود من که نمیدونستم ایشون کین فک میکردم عکسای خود مدیر گروه هستش چون گروه مختلط بود, گفتم وااااااییییی خدایا چقد مدیر پولداره چه ماشینی داره خوشبحالش کاش میشد باهاش حرف بزنم وووو خلاصه از گروهشون لفت دادم تاامروز که همش میگفتم خدایا چیکار کنم خستم از همه حتی خودم بعد چند شب وارد کانال شهدا شدم و به ادمین پیام دادم من تنهام عصبیم یه دوست شهید میخوام وووو ایشون چنتا عکس فرستادن از شهدا باورم نمیشد بازم عکس شهید مشلب, 😳😳😳😳 جا خوردم گفتم ایشون چقد اشناست کی هستش برام زندگینامش رو فرستاد و امروز تو روز سالگرد شهادتش فهمیدم ایشون شهید مدافع حرم هستش نه مدیر گروه ختم😐😐😐😐 وقتی بعکسش نگاه کردم و سلام کردم چشام پر اشک شد. دوسدارم همچنان باهاش حرف بزنم داداش شهیدم کمکم کن سالگرد شهادت مبارک😔
#ارسالی_کاربران
#خدایا_به_امید_تو
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب
باسلام خدمت دوستان مجازی ومشترکم
هممون یک آشنای غریب مشترک داریم.
خوش حالم ازآشنابااین شهیدجوان وباسوادوباهوش ،مومن،متدین،باغیرت،مهربون،مدافع حق،.....وکلی صفتهای عالی که بحق حقشونه .
بنده گنه کارخدا شب 28 دی ماه سال 1395خیلی اتفاقی عکس شهید رودرگروه مذهبی خانمهای که عضوهستم دیدم.
عادت به بازکردن عکسهاندارم.واقعیت امراینه توجهی هم به قیافه هم ندارم.چون اعتقادم اینه همه زیباهستن من کی باشم خوشم بیادیانیاد.
خیلی عادی شبیه عکسهای ومتون دیگه خوندم وردشدم.شب توخواب خاک ریزدیدم وجوانی رشیدوزخمی که وقتی توخواب دویدم سمتش براکمک (پزوبلف باشه نفراول امدادنجات استانم بودم دوسال پیاپی) تاامدم دادبزنم کمک فقط یه چیزی چشمام روجذب کرد سربند غریب طوس خداچی میدیدم.
خیلی چشماموگرفت. دیگه چیزی یادم نیست ازخوابم.صبح تاحول ولابیدارشدم تمام پستا روخوندم وامدم بالا تارسیدم به شهیدمشلب زدم روایدی وامدتوکانالشون یعنی اینجا تندتندخوندم خیلی چندبار چندروز باورم نمیشد.هنوزم نشده.
یه مسئله داشتم بحرانی از سال قبل تادقیقا همون روز سختی روحی زیادی کشیدم خیلی زیاد. ولی اتفاقاروگذاشتم کنارهم.


بعدچندروز توحال وهوای سلطان علی بن موسی رضا (ع) دلم قرص شد مطمئن شدم.شهیدبزرگوارازطرف آقامه بابت همون نیت اول سال شب تولدبی بی دوعالم توضریح بین نمازمغرب وعشا اونم بانشونه غریب طوس .
راستش توچشمای شهیدبزرگوار حرفیه که قراره باعنایت خودشون وکمک سلطان آقاامام رضا(ع) وتوکل به خدابهش برسم. بنظر خودم تااینجاشم حمکت بوده یاچشمام ببینه ومغزم یادش بمونه وبتونم درک کنم.


فقط میتونم بگم خدایاشکرت.
دوستان دورنزدیکم خیلی محتاجم به دعاهاتون.
کم گنه نکردم.کم دفترم سیاه نیست.
نیت دارم باهمکاری دوستم که ایشون شهیدشون شهیدبزرگوار مهدی یاغی هستن برای شهدای مدافع حرم مخصوصا شهدای که مظلوم واقع شدن وکمترمیدونن مردم کارهای کنیم.
دعامون کنید.
همه عاقبت بخیربشیم.
یاعلی.
#ارسالی_از_استان_شهید_پرور_سمنان
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب_و_تاثیراتش_در_زندگیم
سلام
من یه دختری هستم که تو یه خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شده.
خانوادم به نمازو روزه و... خیلی اهمیت میدن نه اینکه من خودم اهمیت ندما اتفاقا خیلی هم اهمیت میدم فقط اونجوری که باید نمازمو میخوندم نمیخوندم. این موضوع خیلی ناراحتم میکرد...
همش با خودم میگفتم من چرا باید اینجوری باشم دختری که عاشق چادرشه ولی نمازشو گاهی میخونه گاهی هم نمیخونه...😔
تا اینکه یه روز وقتی داشتم از مدرسه می اومدم خونه به طور اتفاقی عکس شهید مشلب رو دیدم که زیرش نوشته شده بود شهید احمد مشلب...
نمیدونم چه اتفاقی افتاد که من جذب این شهید...
وقتی اومدم خونه رفتم اینترنت و کلی مطلب راجع شهید احمد مشلب خوندم... خیلی وابستش شده بودم طوری که شبا وقتی میخوابیدم عکسشو میدیدمو بهش شب بخیر میگفتم صب هم وقتی از خواب بیدار میشدم اولین کسی که بهش سلام میدادم شهید احمد مشلب بود... خدا رو شکر میکنم که یه داداش خوبی مثل شهید احمد رو پیدا کردم...
#بخدا_شهدا_دستگیرند
از اون موقع بهش قول دادم ک نمازمو همیشه بخونم و خداروشکر همینم شد و هر روز بعد نماز زیارت عاشورا هم میخونم...
ولی یه گله از شهید احمد هم دارم...
اینکه چرا نمیاد به خوابم😔 هر روز کلی گریه میکنم😭 نمیدونم چرا...
من که تا حالا برادر احمد رو ندیده بودم برای چی این همه دلتنگشم😔😔
نمیدونم گناه ما دخترا چیه...
ماهم دلمون میخواد شهید بشیم بخدا، پس چرا نمیتونیم بریم دفاع کنیم از حرم...
این موضوع خیلی ناراحتم میکنه، شب و روز دعام اینکه من هم شهید بشم دوست دارم برم پیش برادر احمد ولی چه جوری... نمیدونم...
آخرش چی میشه یعنی....
خدایا خودت کمکم کن...🙏
التماس دعا دارم از همه تون

#ارسالی_elnaz
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب
بسم الله الرحمن الرحيم❤️

اين روزها،به هر كس كه ميرسم،حرف از مدافعان حرم كه ميشود،ميگويند:لابد از زندگي سير شدن،رفتن كه در غربت جان دهند😒
به هر كس كه ميگويم: #احمد_محمد_مَشلَب تغیيرم داده😍🙌 نيش خندي ميزند و ميگويد: اگر زيبا رو نبود باز هم تغيیر ميكردي؟؟؟😏 يا ميگويند: ميبيني!پول ادم هارا تغيیر ميدهد😏😒
چه ميدانند اين ادم ها كه چه چيزي ميان ما در و بدل شد؟!😞
نميدانند ، من انقـــــــدر درگير گناه دنيا بودم كه نميدانستم #احمد_مَشلَبي از حزب الله ،براي دفاع از #حرم_بانوي_دمشق شهيد شده!!!😔👊🔫
يادت مي ايد شهيد من؟!
نه،بگذار برگرديم عقب،٨ماه پيش...
عازم مشهد بودم😊چادرم مچاله توي كول پشتيم😒از تهران تا مشهد با روسري بدون چادر رفتم،حتي توي حرم به خاطر چادر سر كردنم ناراحت بودم😭قبلا به إجبار مادرم چادر سرم ميكردم ولي ديگه ١٩ سالم بود و خودم تصميم ميگرفتم😋
يادته؟؟؟ تصميم گرفتم بد بشم🙌😪تصميم خودمو گرفته بودم😊
از حرم خسته اومدم هتل😫 پروفايل دوستم عكس پسر بود كه نوشتش #شهيد_محمدرضا_دهقان_اميري بود😐ميخواستم خوشحالش كنم😍 ولي من تصميم خودمو گرفته بودم😒با خودم كلنجار رفتم كه اين يبارو خوب باشم و عكساي #شهيد_دهقان براش دانلود كنم😕😌
#گوگل📱 #عكس_شهيد_محمدرضادهقان📷 #سرچ🆗
ميون عكسايي بودم كه بدون توجه فقط ذخيره ميكردم😒
اما...😳 اين يه دونه عكس با اوني كه ديده بودم رو پروفايل هماهنگي نداشت😧 تو يه لحظه تمام حواس منو به خودش جلب كرد😯😦😧😳
هيچوقت يادم نميره😋 بيخيال عكساي شهيد دهقان شدم تا خود أذان صبح بيدار موندم و تحقيق و تحقيق درباره اون عكس🕛🕧🕐🕜🕑🕓
١٥ دقيقه بود مونده بود به أذان صبح🕓 از جام بلند شدم🙇باچشماي پرازاشكم وضو گرفتم😭 چادر مشكيمو سرم كردم و راهيه حرم شدم👣 تو مسير فقط أشك جمع بود تو چشام 😢 مگه ميشه؟! من؟! بدون ارايش؟! برم حرم؟! اونم با چادر؟؟؟؟😧
به خودم اومدم ديدم جلوي حرمم🙏 به خودم نگاه كردم👀 به چادر سياهم❤️ چه محكم با دستام گرفته بودمش
روبه حرم🚶 دستمو أوردم بالا زير لب گفتم؛
#عشق_شهيد_رخنه_كرده_تو_وجودم!
#باورم_نميشه_اين_من_باشم!!!
من عهد ميكنم خوب شم
يادته دوست شهيد من؟! سه هفتس زير عهدم نزدم ..😢
چه كسي اينهارو ميدونه؟!😊 اين ادم ها همه را شبيه به هم ميبينند👀 چه ميدانند#عشق_شهيد در آن وأحد يعني چه؟؟؟😯
بگذار بگويند به خاطر پولت تغبير كردم!😏☺️
بگذار بگويند به خاطر پول مدافع حرم شدي😒😊
تو مدافع حرم بودي☺️🔫 منم مدافع چادر مادرم زهرا(س)😊
أما يك روزي،،،آرزومند نيم نگاهي از شهدايي ميشوند،،،كه گفته بودن: براي پول رفتند و خونشان را پايمال كردي!😔
#دختر_كه_باشي🌺☺️
#ايدئولوژيت_كه_شهادت_باشه😍
#مادر_كه_بشي🙈
َـــــشلَـــــــب_ها_ميپَروَراني❤️😊

َــــــهـــــــ مَنْ ــــــــيْـــــدِ
#َاحْــــــــــ مُـحَمَّــدْمَشلَب ـــــمَــــدْ
#ارسالی_فاطمه_۳۱۳
#۴_روز_تا_آسمانی_شدنت
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_احمد_مشلب_و_تاثیراتش_در_زندگیم

سلام
من یه دختری بودم که اصلا به حجاب اهمیت خیلی زیادی نمی دادم
راستیش از حجاب و چادر متنفر بودم
تو مدرسه با اینکه دوستای باحجابی داشتم که ازخوبی های حجاب برام میگفتن بازم گوشم بدهکار نبود
یه روز معلم پرورشیمون اومدو گفت امروز صبحگاه سخنران داریم چادراتونو سر کنین و بیاین سر صف
منم که از چادر متنفر بودم به زورکی چادر سرم کردم و اومدم سر صف
بعداز چند دقیقه یه روحانی اومد
من اون موقع از روحانی ها متنفر بودم
میخواستم برم که دوستم به اجبار نذاشت برم
نشستم پای حرفاش مثل بعضی از روحانی ها خشک نبودو خیلی خوب صحبت کرد
بهمون جایی رو معرفی کرد به نام مدرسه عشق
وقتی اینو فهمیدم یه پوزخند زدمو به دوستم گفتم حتما می خوان عشق بهمون اموزش بدن
خلاصه گفت من فرم هارو به خانم پرورشیتون میدم برین پر کنین و ما خودمون بین شماها چند نفر رو انتخاب می کنیم
دوستم رفت دوتا فرم گرفت بهش گفتم چرا دوتا فرم اون گفت یکی هم برای تو گرفتم گفتم من فرم رو پر نمی کنم اون گفت اگه پر نکنی یه کلمه باهات صحبت نمی کنم
به زور فرمو پرکردمو گفتم من که اسمم در نمیاد
بعد از چند روز خانم مدیر اومدو گفت اینایی که اسمشونو خوندم بمونن اولین اسم اسم من بودم اولش خیلی ترسیدم اما بعد که اسم دوستمو خوند خیالم راحت شد
خانم مدیر وقتی همه رفتن گفت شماها از فردا باید برین امام زاده برای مدرسه عشق خیلی تعجب کردم
ما رفتیم اونجا من با همون تیپ رفتم فقط دمه در امام زاده چادر مشکیمو سر کردم
وقتی رفتم تو همه با حجاب بودن فقط من وضع حجابم بد بود خجالت کشیدم و کمی روسریمو کشیدم جلو
بعد اونجا یه خانم محجبه باهامون صحبت کرد
خیلی از فضای اونجا خوشم اومد اونجا تنها جایی بود که به حجابم گیر ندادن
بعداز چند جلسه که رفتیم خانم بهمون گفت می خوایم یادواره شهدای مدافع حرم بگیریم
خانم رفت تو اتاق منم دنبالش رفتم و گفتم من نمی تونم کمکتون کنم خانم گفت چرا با بغض گفتم چون شهیدا از من بدشون میاد خانم گفت این چه حرفیه شهدا از همه خوششون میاد شما هم میای کمک می کنی
اشکامو پاک کردم
بعد از چند روز که کارای یادواره رو انجام دادیم یادواره بر گزار شد
من اونجا برای اولین بار عکس شهید احمد مشلب رو دیدم
یه لحظه جذب صورت نورانیش شدم از خانم پرسیدم این کیه خانمم قشنگ برام تو ضیح دادکه کیه
گذشت تا شد اردیبهشت خانم بهمون گفت بچه ها می خوایم کل بچه های مدرسه عشق بریم اعتکاف همه موافقت کردم تو این چند مدتی که رفتم مدرسه عشق کمی حجابم رو رعایت می کردم
رفتیم اعتکاف
اونجاهم باز خانم برامون توضیح داد سعی کنین بایه شهید دوس باشین و بهش دردو دلاتونو بگین منم گفتم شهید مشلب رو انتخاب می کنم
تو اعتکاف بازم یادواره شهدای مدافع حرم گرفتیم
و یکی راوی اومد از جبهه و جنگ برامون صحبت کرد
اونجا بهمون ساق دست جوراب و یه روسری خوشگل دادن کم کم با فایده حجاب اشنا شدم
با حجاب شدم تو این راه مادر و پدرم مخصوصا برادرم خیلی کمکم کردن
کم کم با شهیدا اشنا شدم
با حجاب اشنا شدم واز همه مهمتر باحجاب شدم
الان خیلی به حجابم اهمیت میدم و همه اینارو مدیون شهید مشلب هستم
#ارسالی_گمنام
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب
به نام خدایی که شهادت را برای مردان خدایی آفرید....
داستان آشنایی من با شهید احمد محمد مشلب...
داستان دوستی من با این شهید والامقام از روزی آغاز شد که بنده مستند/مادر سلام /را ازشبکه 4دنبال کردم..🖥..
هرچه که از مدت پخش مستند می گذشت من بیشتر و بیشتر مجذوب شخصیت ایشان می شدم، چند وقتی بود که دچار یک مشکل شخصی شده بودم ونیاز به کمک یک دوست واقعی داشتم.
تا اینکه درتاریخ 8/8/95یک عهد نامه با این شهید مهربان بستم ویک سری شرایط..📃...
از طریق یکی از دوستانم با این کانال آشنا شدم که وصیت نامه شهید را دنبال کردم وهمچنین عکسها و ویدئو های بسیار جذاب ایشان را...
واما تا ثیراتی را که در زندگی من گذاشته ،به طوریکه بنده دیگر شبیه گذشته ام نیستم ،تا حدی که اطرافیانم هم این تغییرات را احساس میکنند.😊😊..
وکلام آخر..این عشق یک نیروی خدایی است ،یک حس دوست داشتنی..یکحال وصف ناپذیر🙂.
وجود چنین فرشته ای در مسیر زندگی من همانند چراغی روشن در تاریکی نفس من است..وقتیکه میروم داخل باغچه حیاط قلبم ،غنچه های سرخ لبخند تو شروع به شکوفا شدن میکنند🌷🌷 ،من این گل های سرخ و زیبا را با اشک های دلتنگی خودم هر روز آب میدهم ،چون این گل های سرخ حاصل خون سرخ تو هستند😭
به امید یاری بی نهایت خدای اطلسی ها و دوست شهیدم احمد محمد مشلب...کاش پایان زندگی مرا هم با قلم خونین شهادت امضا کنند...والسلام...🌹🌹🌹
#ارسالی_دلتنگ_حرم
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب
سلام من یک جوان بیست یک ساله هستم.
حدودا اوایل امسال بود یک شهید لبنانی اسمش خیلی تو زبون ها میچرخید
شهید BMWسوار
خیلی واسم جالب بود عکسو که دیدم برق از سرم پرید
شروع کردم از اطلاعات جمع کردن از شهید باورم نمیشد واقعا و از خودم خجالت میکشیدم.
به نظر من شهیدی بود که از همه چیز گذشت و واسه هدف والاتر رفت.
از اون به بعد سعی کردم به دوستام معرفی کردم شهید رو .عکس های شهید رو تو دانشگاه نصب کردیم
همه دانشجوها حتی اون های که اعتقادات ضعیف داشتند تحت تاثیر قرار گرفتن.
دانشجوها هم بعد از آشنا شدن حس منو داشتن از خودشون خجالت میکشیدن که چرا انقد دنیا دوست شدیم
یه شب قرار گذاشتم حاجتمو که دنیایی نبود از شهید بگیرم .
خیلی کار کردم یادمه سه روز تو اعتکاف بودم روز اخر حاجتمو گرفتم .
فقط به چندتا از دوستام گفتن تعجب کردن شب آخر اعتکاف به نیابت شهید دسته جمعی زیارت عاشورا خوندیم.
الان خیلیا شهید رو دوست خود انتخاب کردند...اسم پسوند مشلب رو رو اسمشون گذاشتن.
خیلی رو رفتار بچه ها تاثیر گذاشته.
ازهمه دوستانی که این مطلب رو میخونند خواهش میکنم برای خودشون یه دوست شهید انتخاب کنن
از دوست شهید اطلاعات جمع کنن مثل وصیت نامه عکس فیلم .....
به شهید قول بدن
مطمئن باشید تو زندگیتون تاثیر میزاره.
#ارسالی_مهدی_جمکرانی
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
#داستان_آشنایی_من_با_شهید_مشلب
سلام من علی هستم
دقیق نمیدونم کی بود که مستند آقای علی براتی در مورد شهید مشلب❤️پخش شد ولی تو آذر ماه بود قبل اشناییم با این شهید اینکه ادم یه دوست شهید داشته باشه برام معنی داشت نمیدونم چرا. وقتی مستند پخش شد خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم رفتم عکساشو از اینترنت دانلود کردم تو فکرم این بود که این شهید میتونه فرد مناسبی برا اشنایی رفیقام با شهدا بود چون اغلب فکر میکنن شهدای مدافع حرم برا پول رفتن در صورتی که شهید از نظر ثروت غنی بوداین شد که به رفقایه کلاسم شهیدو معرفی کردم حتی خواب دیدم دارم با شهید تو دایرکتش گپ میزنم😄 خلاصه مسیر زندگیمو شهید و شهید گمنام دیگه تغییر دادن
ممنون که خوندین
#اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک❤️❤️❤️
#ارسالی_کاربران
✿کانال شهید احمدمشلب✿
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
Forwarded from عکس نگار
#داستان_آشنایی_من_با
#شــــهید_احمد_مشلب
قهرمان زندگی آدمها، پدر/مادر/استادشونِ و یا.. اما قهرمان زندگی من احمد مشلبِ!!کسی که باورهامو عوض کرد!و راه درست رو پیداکردم باکمکش😍،وقتی که تو گناه و گمراهی بودم..😔 انقدر زندگیم عوض شد که نشه تو چند خط خلاصش کرد،چون از هرجاش بگم،یه جا رو جا میندازم.. /
چندوقت بود که دچار تردید شده بودم حتی راجع به وجود خدا! و ماه ها درگیر بودم تا متوجه بشم چی درسته و چی غلط،اعتقادی هم به رفاقت با شهدا و.. نداشتم.فقط درگیر انتخاب راهم بودم و میخواستم از سردرگمی دربیام..ماه ها گذشت و اعتقاداتم ضعیفتر شد! و نتونسم راهمو پیدا و انتخاب کنم،تا اینکه یه روز این پست رو دیدم:پولدارترین شهید مدافع حرم،دقت که کردم دیدم چهره و تیپشون هم کم نظیره+اینکه پولدار بودن..گذشتم از اون پست.. چندوقت بعد دوباره دیدم عکسهاشون رو،اما ایندفعه انگار فرق داش!نشد ساده بگذرم،بغض کردم و قلبم جا

موند تو اون عکسها.. زندگی نامه شون رو خوندم.. نفر هفتم لبنان!در رشته تکنولوژى اطلاعات!متولد هفتادو چهار! شوکه شدم ..۷۴؟؟ مگه میشه؟!کِی به این ایمان قلبی رسیده بود کِی به شهادت! سِنّی نداشت! مقایسش کردم با خودم و افراد دیگه.. دیدم تو تصورم هم نمیگنجه که پولدار و نخبه و زیبا و ..باشه یه انسان و شهید شه تو بیست و یک سالگی! اون هم تو این دوره زمونه!
انگار از خواب بیدار شدم.. گفتم من کجا،احمد مشلب کجا..😔من یک هزارم پول و نبوغ و اعتقاد ایشون رو ندارم! و.. مدتها فکرکردم،به تفاوت هامون! به اینکه چطور دل کَند! و چی باعث شد همه چی داشته باشه و بازهم بره..🤔🤔 عاشق کی و چی بوده.. 🤔از اون وقت گفتم عشق احمد(خدا)انقدر زیبا بود که احمد عاشقش بود و رفت به سمتش ..و پرواز کرد ..دیگه آروم نشدم از اون وقت! سعی کردم شبیهش شم..به وصیتش عمل کنم.احترام چادرمو نگه دارم.جز سه چهارم دخترانی نباشم که به گفته خودش به فکر رعایت حجاب و اخلاق نیستن.سعی کردم زیارت عاشورا رو هرروز بخونم و نمازام اول وقت باشه و بعد سالها نمازصبح نخوندن و..توبه کردم!(نمازهای دیگه ام رو از سر اجبار و وظیفه نه علاقه میخوندم) ..سعی کردم آهنگ حروم گوش نکنم 🎧و به جاش قرآن و نوحه یا آهنگ مجاز گوش کنم..سعی کردم قرآن بخونم و خوش اخلاق و خوش خنده 😁😊بشم مثل احمدمشلب!
سعی کردم ذره ای شبیهش شم و ذره ای عاشق خدا شم.بی شک خدای احمد،ستودنی و بی همتاس..که احمد با وجود داشتن همه چی..(پول 💰💰و قیافه و نبوغ📚🗞 و..)رفت به سمتش و دل برید..

اگه احمدمشلب نبود هیچوقت راه درست رو پیدا نمیکردم.. چند بار خوابش رو دیدم و بهم ثابت کرد هست و حرفامو میشنوه .. و کمکم میکنه.. بزرگترین حسرت گذشته من پول و شغل و تیپ و .. بود
الآن بزرگترین حسرت من این شده:"حسرتی بالاتر از این هست که اون دنیا,احمد نباشه و نتونم همنشین و هم ردیفش باشم.."
احمد به من نشون داد تو این زمونه که اعتقادات کمرنگه و...😔
کسی وجودِ داشت(احمد)که عاشق خدا باشه با وجودِ داشتنِ ههمممهه چیز.. و عمیقأ یقین داشت به وجود خدا و آخرت و.. چیزی که در کمترکسی دیده میشه!حتی با وجود نداشتن همه چیز!.. چند شب پیش دوستم خواب دیده بود احمد راجع به من بادوستم حرف میزنه و به دوستم گفته بود به دوستت(من)بگو خدا و ما ازش راضی ایم ..
بی نهایت خوشحال شدم! که ذره ای!فقط ذره ای شبیهش شدم و خدا و احمد راضی هستن..
کاملأ ایمان آوردم به حرف مادر احمد مشلب که بی شک شهدا زنده اند و تکامل پیدامیکنن به علت سود رسوندن به نوع بشر و مثل انسان عادی،با مرگ تکاملشون پایان نمیپذیرة .........
به امید شفاعتش در آخرت.. یا علی
#ارسالی_کاربران
#هرشب_داستان_یکی_از_شماها_در_کانال_گذاشته_میشود

کانال رسمی شهید احمد مشلب
👇👇👇
https://telegram.me/AHMADMASHLAB1995
Forwarded from عکس نگار
#داستان_آشنایی_من_با
#شهید_احمد_مشلب
توجه توجه
🌸با عرض سلام و وقت بخیر خدمت تمامی عزیزان امیدواریم همیشه سالم و سلامت باشید🌸
دوستان گلم قراره از امشب
داستان📚 آشنایی هر کدوم از شما ها رو با شهید مشلب در کانال قرار بدیم...
شما میتونید دلایل انتخاب شهید مشلب رو به عنوان دوست شهید و تاثیراتش تو زندگی تون و اولین باری که عکس 🖼📸شهید رو دیدین
و سایر خاطراتتون رو برامون ارسال کنید
تا ما هرشب یک داستان در کانال قرار بدیم
📜قلم به دست بگیر و از همین حالا شروع کن...
جهت ارسال📲📒 داستان هاتون
با آیدی زیر هماهنگ کنید
👇👇👇
@Ya_ghamar_Alashireh
👆👆👆
🎈🎈منتظرتون هستیم🎈🎈

کانال رسمی شهید احمد مشلب
👇👇👇
https://telegram.me/AHMADMASHLAB1995