ضربان 🇮🇷

#مسابقه_اردو_جهادی
Канал
Образование
Новости и СМИ
Музыка
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала ضربان 🇮🇷
@Zaraban_bumsПродвигать
927
подписчиков
6,5 тыс.
фото
1,58 тыс.
видео
1,57 тыс.
ссылок
رسانه دانشجویی بسیج دانشگاه ‌علوم‌ پزشکی ‌بیرجند 📝 ثبت نام و آشنایی: 🤖 @Mofateh_bums_bot 📬 ارتباط با ما: 🆔 @Zaraban_admin 🌐 اینستاگرام instagtam.com/Zaraban_media
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۱۴

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @jahadi_bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۱۳

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @jahadi_bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۱۲

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۱۱

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۱۰

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۹

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۸

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۷

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۶

به نام خدا
دستنوشته ای از جنس جهادی
ما آدما تو این شهر های شلوغ با این دنیای پیچیده امروزی این قدر درگیر کارهای سرگرم کننده بیخودی هستیم
که حتی فکرشم نمی کنیم که همچین جاهایی تو کشورمون هست اولش به اردوی جهادی صرفاً به چشم یک اردوی ساده نگاه می کردم که میریم و یه چند روز تو روستا آب و هوایی عوض می‌کنیم، با مردمش خوش میگذرونیم و برمی گردیم، حالا که رفتم و برگشتم مزه زندگی رو بهتر درک می کنم بهتر می فهمم که همه زندگی تو درس و کتاب و اینترنت و خوردن و خوابیدن و هزارجور کارهای الکی نیست آدم باید گاهی کارهایی انجام بده که دلی باشه یعنی روحش هم آروم بشه و احساس سبکی بکنه درسته شاید بعضیا رفتن به اینجور دوره‌ها رو دوست نداشته باشند یا نمی دونم بی کلاسی تلقی کنند ولی من از لحظه اولی که به روستای کسراب وارد شدم و بچه‌هایی رو که منتظر نشسته بودند تا به ما خوش آمد بگن دیدم حالم به کل عوض شد
انگار دنبال یه چیزی بودم که ندارمش اما نمیدونستم اون چیه . روز اول که چند قدمی تو روستا راه رفتم با خودم گفتم باید به یه عده آدم بیسواد فقط یه چیزایی یاد بدم اما اینجوری هم نبود شرایط خیلی فرق میکرد با اینکه خودم از یک شهر کوچک اومده بودم ولی اینجا خیلی متفاوت تر از اونی بود که بتونی فکرشو بکنی با خودم می گفتم یعنی این جور جاهایی هم با این امکانات کم بوده که من ندیدم؟ ولی با این وجود این روستا با خونه های گلی خیلی کوچیک،اون قنات پر از آب زلال و دلچسپش، بچه های قد و نیم قدش، با اون لباس های محلی گل گلی، عجیب به دل آدم می نشستند و حتی اون پیرمردی که هر روز عصر میومد بیرون خونش که بالای بلندی قرار داشت می نشست و با اون چشمهای خسته ولی مهربونش به ما زل می زد صفای دیگری داشت. هر دفعه به دوستم میگفتم چقدر خوب میشه هر چند وقت یه بار که از دنیای شهر خسته میشیم بیایم میون این آدم های پاک و ساده و در عین کمک به اونا،کمی با خودمون خلوت کنیم.
ناگفته های این سفر زیاده و من فقط از اون بخشی که باهاش سر و کار داشتم می تونم حرف بزنم روستا با اون بچه های مهربون و دوست داشتنی با صورت‌های آفتاب سوخته اما معصوم با لباس های کهنه ولی سرشار از امید و شور زندگی و چهره‌هایی لبریز از شوق یادگیری و اون بچه هایی که با اینکه اسممون رو می پرسیدن...ولی باز هم ما رو خاله صدا می‌زدند. بچه های روستا توی اون کم آبی با یک توپ ساعت ها بازی می کردند بدون اینکه خسته بشن...بچه‌های اونجا در عین سر به هوا و شیطون بودن خیلی تشنه آموختن بودند طوری که وقتی هر روز با بچه های فرهنگی به سمت مدرسه روستا حرکت می‌کردیم
بچه ها رو از دور می دیدیم که پشت درب بسته مدرسه تجمع کردند و منتظر رسیدن ما هستن اونها با شوق و اشتیاق می‌خواستند بیشتر بدونن و ما رفته بودیم که به آنها یاد بدیم ولی یاد گرفتیم...رفته بودیم که خنده بر روی لب هاشون بیاریم ولی خودمون بیشتر از اونا احساس شادی می کردیم درسته دوره دورۀ گرونی هست ولی اونجا خیلی چیزها ارزون بود، ارزون و بی هیچ توقعی به هم ابراز محبت می کردند و ارزون همدیگر رو دوست داشتند.دل هاشون مثل دریا بود کینه به دل نمی گرفتند و ارزون یکدیگر رو می بخشیدند.
شاید با زبونشون یه چیزی می گفتند که آدم ناراحت می‌شد اما دلشون مثل آینه صاف و زلال بود خلاصه که دنیای اونا خیلی فرق داشت...کاش ما هم یکی از این دنیا ها واسه خودمون بسازیم کاش بعد از این یه جور دیگه زندگی کنیم خودمون باشیم...ولی خود متفاوتمون.
افتخار می کنم که عضو کوچکی از گروه بزرگ جهادی فاطمه الزهرا شدم و تصمیم دارم جهادی بمونم یک جهادی متعهد.
در پایان به عنوان یک جهادی خیلی خیلی بی ارزش در این اردو به همه جهادی های جهادگر خسته نباشید میگم و به تمام داوطلبانی که واقعاً از ته دل دغدغه کمک به همنوع خودشون رو دارند پیشنهاد می کنم که این تجربه متفاوت رو از دست ندید و اگر می‌خواید خودسازی کنید یک لحظه هم درنگ نکنید چون در این سفرها طرف حساب ما فقط خداست...
خدا به همراهتون
اردوی جهادی فاطمه الزهرا (س)
روستاهای کسراب،چاهخو، بهرامرز، معروفان و قنبر.
شهریور ۱۳۹۸

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر (👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۵

«...و نعمتی که از من سلب کردی!»
سلام مادر(س) ... حالا که جهادی تمام شد بگذار گلایه کنم ! گلایه از خودم...!
امسال چه خطا کردم که خدا حضورِ تو را از من گرفت؟!
حالا که جهادی تمام شد من چه جوابی دارم که به دلِ شکسته ام بدهم؟!
به خدا که دلم هر روز و هر لحظه بهانه ی شما را میگیرد...!
آمده بودم که آرام شوم ، پریشانم خواستی؟!!
گریه کنم ؟ ضجه بزنم؟ چه کنم که برگردی ؟ اصلا من سر تا پا خطا ، تو چرا این طور تنبیه ام می کنی؟!
خدا خوب میدانست چطور از هم می پاشم که گرفتنِ نگاهِ تو را جریمه ی من کرد...! نه...؟!
مادر (س) ...من...عادت ندارم به نبودنِ تو...!
من همانم که خستگی ام با لبخند تو میرفت...که وقتی دلگیر و شکسته میشدم سر به زانوان تو نهاده با تو حرف میزدم...من همانم که یک نگاهم به کار بود و نگاه دیگرم به تپه های مجاور که تو روی آن نشسته بودی به تماشای کار دخترت !
من مگر از تو چه خواستم جز تو؟!
حالا تمام خودت را از من میگیری؟!

بشکن!
خوب می شکنی!
بشکن مرا...!
اصلا آمده بودم که تو مرا بشکنی!
خواستی زمینم بزنی !
بزن !
خوب میزنی !
اصلا آمده بودم که تو مرا بزنی!
چه بهتر از آنکه ظرف غرور مرا ، لیلی ام بشکند؟!
چه بهتر از آنکه ضرب محبت مادر(س) به دلم سیلی بزند؟!
این جهادی تمام شد...! حالا من مانده ام و حسرتِ نگاه ِ تو و یک طومار خطا...!
حالا باز یک سال ِ دیگر باید بدَوم...!
بدوم تا به تو برسم...!
عیب ندارد...!
شاید باید با این دویدن ها خود بگیرم...😞

اما...
یا زهرا(س)...مادر من... عزیزترین دل من...!
دخترت نیستم اگر برای جبران اشتباهاتم ، کم بگذارم!

قرار ما ، جهادی سال بعد .

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر (👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۴

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر (👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۳

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر (👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۲

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر (👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums
#مسابقه_اردو_جهادی
#شرکت_کننده۱

📌آخرین زمان ثبت رأی تا ساعت ۲۴ مورخه ۱۶/ ۰۸/ خواهد بود.

♦️جهت ثبت رأی خود بر روی دکمه زیر(👍)کلیک کنید

#اردوی_جهادی
#تابستان۹۸
┅═🌹🇮🇷🌹═┅
🆔 @Zaraban_Bums
🆔 @Jahadi_Bums