🏴 خانه، بوی خداحافظی میدهد....
😭 مدتی است بوی دود و هیزمِ سوخته، مهمانِ خانه شده و صاحبِ خانه برای سفری که در پیش دارد آماده میشود.
🍃 سینه کوچک حسن هنوز داغدار بغض کوچه و سیلی است.
😭زینب آشفته است از وصیت مادر و پیراهن کهنه و ظرف آبی که هر شب باید کنار حسین لب تشنه بگذارد...
😭🍃حسین برای شفای مادر دعا میکند. زهرا با صورت نیلی از علی رو میگیرد و بعد از مدت ها، با دیدن تابوت لبخند میزند.
🍃طعنههای مردم مدینه دلش را آزرده. این جماعت تا دیروز از گریه زهرا در فراق پدر، پیش علی شکایت میکردند و امروز میخواستند، علی را برای بیعت ببرند.
🍃 اما زهرا پای علی ایستاد.
پای حق و پای
#امام_زمان اش.
به قیمت سوختن بین در و دیوار،
فداشدن محسنش،
به قیمت سوختن بازویش از غلاف شمشیر و نیلی شدن صورتش....
😭🍃 دلش از نامردی مردم مدینه گرفته است.
😭❓ چه کسی میداند بر زهرا چه گذشته است که تمنا میکند: «يا علي غَسِّلْني فِي اللَيلِ و كِفِْني فِي الليلِ و دَفِّني فِي الليلِ ولا تَُعْلِن اَحَداً»....
😭🍃در این میان امان از دل علی که به مصلحت صبری که برایش مقدر شده بود سکوت پیشه میکند.
با دیدن درِ سوخته، غیرتش بغض میکند و با دیدن مسمار درب، دلش میشکند.
با دستهایی که خیبر را فتح کرد، برای همسر قدکمانش تابوت میسازد و زهرایش را شبانه غسل میدهد و کفن میکند و به خاک میسپارد....
😭😭 امان از دل علی که جز چاه کسی امانتدار رازها و دردهایش نبود....
درد بازوی ورم کرده زهرا، درد یتیمی فرزندانش وقتی آستین به دهان برای مادر میگریستند، درد تنهایی و درد سلامهایی که بیجواب ماند
😭😭پرستوی زخمی علی پر زده تا آسمون
🖤انا لله و انا الیه راجعون
😭#فاطمیه #ایام_فاطمیه@ya_hossin97