دوباره عصر جمعه شد و بی قرار می گریم برای آمدنت ای نگار می گریم دوباره عصر جمعه شد و تو نیامدی آقا سحر نگشت شب انتظار می گریم دوباره عصر جمعه شد و اشكها سرازیر است ز هر دو دیده چو ابر بهار می گریم دوباره عصر جمعه شد و با نوای یا مهدی زبان گرفته ام و زار زار می گریم تو بر گناه منِ رو سیه مكن گریه كه من به حال خودم شرمسار می گریم اگر چه غرق گناهم ولی شبیه شما برای جد تو روزی دو بار می گریم برای شیب خضیب و برای خد تریب برای آن سرِ بر نی سوار می گریم برای معجر و انگشتری كه غارت شد برای آتش و دود و فرار می گریم