مناقشه زاينده رود: جواب مذاکره است٬ مسأله چيست؟
بخش
#اول@WaterDiplomacy_ طرفين اصلي مناقشه
#زاينده_رود (استانهای چهارمحال و بختياری و اصفهان) تنها بر سر 7٪ از منابع آب استان بالادست در مناقشه ای چندين ساله درگير شده اند.
_ فقط مسأله «کنترل برداشت» که در حال حاضر مورد توجه جدی است نميتواند مسأله اصلي
#زاينده_رود باشد .
—-----------------------------------------------------------—
استانداران دو استان اصفهان و چهارمحال و بختياری برای امضای توافقنامه همکاری در زمينه آب مذاکره کرده اند که جزئيات آن رسماً اعلام نشده است . بر اساس آنچه در خبرگزاری ها اعلام گرديده، در اين توافق جديد، مقرر شده شيوه نامه ای توسط تشکل های کشاورزی برای آب »کنترل برداشت« از رودخانه
#زاينده_رود در بازه پايين دست سد چادگان (زاينده رود) و همچنين پمپاژ مستقيم از مخزن تهيه شود و به تأييد استانداران برسد. توافقنامه بين دو استان از اين نظر مهم است که قبلاً موردی از مذاکرات ملي بدون محوريت تهران (به عنوان دولت مرکزی و به نوعي ميانجي) انجام نگرفته است. لذا به نظر ميرسد، با وجود اختلافات بين موقعيت های دو استان اصلي درگير در مناقشه
#زاينده_رود ميتوان به اجرای توافقات و حتي مصوبات طرح ۹ مادها ی جامع
#زاينده_رود اميدوار بود، اگر لفاظي های سياسي راهي برای ابرازِ وجود واقعيتهای علمي باز بگذارد. اين واقعيت(های) علمي که ادعا ميشود اگر در چارچوب مذاکره ای گنجانده شود چه هستند؟
در مذاکره بر سر «مسئله پيچيده»
#زاينده_رود که حاصل از تداخل مرزهای سياسي ٬ طبيعي و اجتماعي حداقل چهار استان کشور است ٬ اين يک نياز است که قبل يا حداقل همزمان با تدوين شيوه نامه ٬ مشخص شود تضاد و مناقشه دقيقاً بر سر «دسترسي به آب» است يا «برداشت آب»؟ اگر تضاد بر سر اولي است مقياس زماني و مکاني اين تضاد برداشت چيست؟ اگر تضاد بر سر دومي است مشخص شود چه علايقي در تضاد قرار گرفته اند که دسترسي يکي محدود شده و دسترسي ديگری نامحدود؟
اين نوشتار در صدد نتيجه گيری هيچکدام از اين سوالات نيست چون جواب اين سوالات از دل مذاکره خارج ميشود در عين حال با ذکر. «يک مثال» نوشتار رويکرد تعريف مسأله ی مذاکره را روشن تر بيان مي کند. با نگاهي به گذشته و اينکه نسق مندرج در طومار شيخ بهايي 168 روز از سال را مورد هدف محدوديت برداشت از رودخانه زاينده رود قرار دادهHarandi et al., 2015) ٬) اهميت توجه به مقياس زماني برداشت آب (علاوه بر مکانهای برداشت که تمرکز فعلي است) روشن مي شود.
مسأله فعلي اينگونه است که «مقداری آب مشخص موجود است که در مقياس زماني مشخص با دستور و کنترل برداشت ميشود» حال اگر به مسأله اينگونه نگاه کنيم: «مقداری آب در مقياس مکاني متفاوت بطور تقريبي موجود است و بطور متناوب با يا بدون کنترل مي تواند برداشت شود» فرض مي کنيم مقياس مکاني مذاکره در اينجا از بازه ای در رودخانه به کل پتانسيل آبي استان بالادست توسعه يابد. اين رويکرد ممکن است صورت مسأله مذاکره و مسير توافق را بطور کلي تغيير دهد. چگونه؟
رئيسيان و خداياری (1385) کل آب خروجي استان چهار محال و بختياری را 7700 ميليون متر مکعب برآورد کرده اند. از اين مقدار سهم حوضه آبريز
#کارون 84% (6500 میلیون مترمکعب) و سهم حوضه زاینده رود 16% (1200 میلیون مترمکعب) است. اين يک واقعيت علمي اثبات شده است که حداقل نياز محيطزيستي رودخانه بايستي تأمين شود. اين رودخانه علاوه بر اينکه در مسير خود بايد به حقآبه بران طومار شيخ
#بهايي آب برساند ٬ بايد آب مورد نياز
#گاوخوني را که در کنوانسيون تالابهای 1976 به عنوان يک تالاب بين المللي ثبت شده را نيز تأمين نمايد. اين عدد نيز مورد اختلاف است و از 150 ميليون مترمکعب (جليلي کامجو و خوش اخلاق، 1395) تا 250 ميليون متر مکعب (یکم، 1394) در سال متغير است. به اين عدد بايد سهم شرب مثلاً در افق 5 سال آينده را هم که حداقل برابر 400 ميليون متر مکعب ميباشد نيز اضافه کنيم. بنابراين با کسر اين ارقام از کل آورد طبيعي ورودی به حوضه زاينده رود مشخص مي شود که طرفين اصلي مناقشه (استانهای چهارمحال و بختياری و اصفهان) بر سر 7٪ از منابع آب استان بالادست در مناقشه ای چندين ساله درگير شده اند. قطعاً اگر محاسبه با اخذ آمار از منابع ديگر صورت گيرد، نتايج حاصله درصد مذکور را تغيير ميدهد. لذا سناريوهای متفاوت از سوی طرفين در نبود رويکردهايي به مانند نمونه ارائه شده قابل طرح است زيرا گروداران در مواردی نظير داده های رودخانه و آمار برداشت از سد نظر يکساني ندارند.
پایان بخش
#اول http://yon.ir/45hN@WaterDiplomacy