#فریاد_در_رستوران_دانشگاه #قسمت_چهارم #گفتمان_حجاب مسئلە اختلافی
هواپرستان بیکار ننشستند، بلکه صفحات تاریخ را ورق زده و به دنبال مسائلی گشتند که چگونه حجاب در دیگر سرزمینهای اسلامی از بین رفته است.
آنان دریافتند که کار از کشف و ظاهر کردن چهره آغاز شده است، لذا وقتی این تبلیغات گسترش یافته و کشف چهره در میان مسلمانان یک امر عادی تبدیل شده است، چهره و صورت زن با انواع رنگآمیزیها به نمایش در میآمده است و حجاب به رنگهای متفاوتی خودش را به نمایش گذاشته و صورت به زیباترین حالت در میآمده است، پارچههایی که برای حجاب بود با انواع دوختها و مدلهای زرکاری و زری دوزی و گلدوزی آراسته شده و به زیبایی چهره افزوده است.
از این رو ابتدا صورت را ظاهر میکردند و به تدریج پیشانی و به دنبال آن موهای جلوی پیشانی را نیز ظاهر کردند. بدین ترتیب به اجرای نقشههایشان در جزیرهی گنج پرداختند.
زنان جزیرهی گنج چهرههایشان را از نگاه
نامحرم میپوشانیدند، اما در لابهلای شبکههای ماهواره ای و سایر وسایل ارتباطی و از بعضی از مجلات و روزنامهها گاه گاهی چنین مطلبی به چشمشان می خورد:
«در واقع پوشیدن چهره زن واجب نیست و برای زن جایز است که چهرهاش را نمایان کند.
علمایی نیز به جواز کشف چهره فتوا دادهاند و این یک امر اختلافی است.
سپس این منوال ادامه پیدا کرد و افرادی فتاوایی صادر کردند که زن میتواند وارد بازارها و خیابانها شود بدون اینکه چهرهاش را بپوشاند و هر کس اختیار دارد که به صورت، چشمها و زیبایی گونهها و نازکی لبهایش خیره گردد.
و همهی اینها جایزند و در حکم امر خداوند که میفرمایند:﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾
[النور: ٣١]. داخل نمیباشند.
امّا داستان ما
سارا از دخترانی نبود که نسبت به حجاب خویش بیتوجه باشد، بلکه همانند ملکهای در قصرش با افتخار و مباهات زندگی میکرد و به حجابش افتخار میکرد، همگی از شخصیت و استقامت بالای وی در شگفت بودند.
هر صبح طبق معمول خیابان را شلوغ میدید و در میان این ازدحام، خواهران مسلمانش را نیز میدید که پردۀ حجاب را از محاسن صورتشان برداشته بودند.
همواره سارا این صحنهها را در مسیر مدرسهاش مشاهده میکرد، اما از طرف دیگر بسیاری از دانشجویان زن بودند که چهره و تمام بدنشان را میپوشانیدند، بعضیها چهرهایشان را نمایان میکردند، و برخی فقط عباهایی میپوشیدند که مانند مانتو بود، او بعضی از پسران هرزه را میدید که دور و بر این دختران جمع میشوند، تا بعضی از آنها را در دام خود شکار کنند!
سارا در مسیرش همهی اینها را میدید و این صحنهها از جلوی دیدگانش عبور میکرد، در حالی که حجاب کاملی بر تن داشت و کسی جرات نمیکرد به وی سخنی رکیک بگوید یا شماره تلفنش را به او بدهد، دارای چنان ابهت و وقاری بود که گویا فرشتگان از او مراقبت و پاسداری میکردند...
ادامه دارد...