#تنهایی_نه_الله_با_من_است...
#روژین دلنوشتــه
خواهر عزیز ایمـانی ام صبح ها با اشتیاق تو از خواب بیدار میشدم ...
و نوشته هایت مرا همسفر زندگی پر از دردت میکرد
با تو
#خندیدم...
با تو
#گـریه کردم...
و با تو قلــبم پر از
#درد شد...
باورت داشتم ...
برخلاف تمام داستان ها و رمان های که خوانده بودم....
آخر تمام قصه ها فقط قصه بود
اما تو حقیقت شیرینی بودی که لرزه به جانم انداخته بودی...
در این آشفته بازار
#بی_خدایی دلم به بودن تو و خواهرانی مثل تو خوش بود...
میدانی راستش من هرگز به اندازه ی تو در زندگی ام درد نکشیده ام...
هرگز به اندازه ی تو چشانم خیس و پر از اشک نشد...
و هرگز به اندازه ی تو برای
#دینم نجگیده ام
خواهر مُجـــاهده ی کوچکم تو سُمیــه ی زمانه ی ما بودی... گمان میکنم الله از بین همه تو را انتخاب کرده بود تا برگزیده ی راه او باشی تا
#الگوی خواهرانت شوی تا داستان سرگذشت تو وسیله ی هدایت باشد...
تا به لرزه در آوری دلهای را کـه در غفلتند…
چقدر دوست داشتم با تو حرف بزنم
با کسی کـه میدانستم الله چقـدر دوستش دارد...
و من هم بخاطر او ، تو را دوست داشتم... احبک فی الله
این آرزوی یخ زده ام را باید به گور ببرم ، چرا که جسم کوچک و نحیفت اکنون مهمان دستان سرد خاک شده و من هرگز نمیتوانم صدای پرمهر و گرم تو را که همیشه مُنـادی ایمان و صبر و امید بوده بشنوم...
باید باور کنم آسمانی شدنت را
چقدر باور این غم
#تلخ سخت است
خوش بحال آنان که تو را از نزدیک دیده بودند و صدای زیبایت طنین جان نواز گوش هایشان بوده...
من اما در
#خیالم تو را مجسم میکنم دختر 19 ساله ی قصه ی من چه زندگی سختی داشتی و همیشه شکرگذار و صبور بودی.. شرمم میشود بگؤیم ما حتی تحمل مشکلات و دردهای کوچک را هم نداریم...
از تو باید یـــاد گرفت چطور زندگی کردن را و چطور مُــردن را...
(غافل خواهد بود کسـی که نامت را بشنود اما نخواهد تو را بشناسد)
میخواهم دوباره داستان زیباییت را بخوانم اما مگـر گریه امانم میدهد؟
اما میخواهم اینبار تو را با
#جانــم بخوانمت.
تا زنده هستم سمیه ی زمان خودم را فراموش نکنم ، تا قلب پاکت نقش ببند روی پلک هایم...
تا یادم نرود:
#حیــات ما برای الله است
و
#مــرگ ما برای الله است
روژین گیانم سلامم را به محبوب و عزیزتر از جانم
#رسول اللهﷺ برسان و به او بگو
بی تو زندگی کردن در این دنیا ســـخت است یا رسول الله...
اگر بودی، اگر تو را داشتیم اگر وجود نازنین تو گرما بخش محفلهایمان میشد
#زندگی کردن آسان تر میشد...
دلتنگ توهستیم و چقدر دوری از تو بر روح و جانمان سخت است
اما راضی هستیم به رضای پروردگارمان
و
#تسـلیم تقدیری که او برایمان رقم زده...
پس صبــر خواهیم کرد
همانگونه که او فرمان میدهد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا
#بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بردباری ، صبـر و نماز (در برابر حوادث سخت زندگی) کمک بگیرید (و بدانید که) خدا با بردباران است
پس در مقابل فرمان پروردگارمان خواهیم گفت:
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا
پروردگارا! (بر دلهایمان) صبر و شکیبائی بریز و گامهایمان را ثابت و استوار بدار
تا روزی این چنین مورد خطاب قرار بگیریم:
سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ ۚ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ
(فرشتگان بدانان خواهند گفت) درودتان باد! (همیشه به سلامت و خوشی بسر میبرید) به سبب
#شکیبــائی (بر اذیّت و آزار) و استقامتی که (بر عقیده و ایمان) داشتید چه پایان خوبی (دارید که بهشت یزدان و نعمت جاویدان است)
و خوشا بحال تو خواهر عزیزم چه
#عقبی_الدار زیبایی داشتـی که حیاتت وسیله ی هـــدایت بود و حتی بعد از مرگت هم با داستان زیبایی که بجا گذاشته ای وسیله ی هدایت هستی
امیـدوارم در روزی که قرار است به سوی پروردگارمان برگردیم در کنار حوض
#کوثـر من و تو و تمام کسانی که در این راه هستند همراه رسول الله محشور شویم...
آمیـن
خواهرت
#باران_الکوردی پ ن:
داستان زندگی روژین فقط یک داستان نیست بلکه الگویی برای همه ی ماست
باید بارها داستان روژین رو خوند و اون رو در قلب ذهنـــمون حک کنیم و فراموش نکنیم که راه الله ، راه امتحان و ابتلاس، راهی که
#یاسر و
#سمیه ها در اون قربانی شدند و
#بلال ها سختی و زجر کشیدند، تا فراموش نکنیم در این زندگی خوشبختی کامل وجود نداره...و مقصد ما جز بهشت نیست ان شاءالله
بارها آزمایش خؤاهیم شد شاید آزمایش و امتحانی سخت از امتحان خواهرمون روژیـن.