ماجرا از آنجا آغاز شد که در اوج اخبار
#کرونا دابسمشهایی بیرون آمد که معلمی میخواهد کلاس مجازی را در نت شروع کند و برای حضور غیاب از بچهها میخواهد
#آیلاند شوند! در واقع او آنلاین را به اشتباه آیلاند تلفظ میکند و چندین بار هم روی آن تأکید میکند، ماجرا آنجایی اوج گرفت که خبر رسید، معلم اخراج شده! و لاتهایکوچهخلوت مجازی هم شروع کردند فحاشی به دابسمش سازان، البته در حالی که خبر اخراج معلم تکذیب میشد، عدهای از مجازیها هم موضوعی طرح کردند که بیشتر این، من رابه نوشتن واداشت، پیشنهادشان این بود: به احترام آن معلم، آیلاند را اساسا جایگزین کلمه آنلاین کنیم!
من میخواهم از زوایای دیگری به این ماجرا نگاه کنم و مطالب را در ۹ بند برایتان مینویسم:
اول. اشتباه، اشتباه است، میخواهد از فقیه سر بزند یا از معلم یا دانشآموز، میخواهد N سالش باشد، ۶۷ سالش باشد یا ۱۷ سال، تفاوتی نمیکند
دوم. یادم است معلمهای ما میگفتند: تا چند سال دیگر اگر کامپیوتر بلد نباشید، بیسوادید! باور کنیم که امروز آن روز رسیده است
سوم. آن کسانی که بازنشستگی را در جامعه مدرن وضع کردهاند، خصوصا برای کارهایی مثل تدریس برای نوجوانان، عقلشان میرسید، الان اما وقتی دهه شصتی با دهه هشتادی تفاوت فاحش احساس میکند، ببینید چقدر مهم است که مدرس نسل دهه ۹۰ یا ۸۰ حداقل با فاصله کمتری از آنها باشد نه نزدیک به ۵۰ سال فاصله
چهارم. تا اینجا اشتباه ساختار آموزشی ما روشن است، معلمی که ۶۷ سال سن دارد، ۱۶ سال است بازنشسته شده همچنان مشغول تدریس است و این یعنی جای یک جوان ۲۲ ساله که از قضا شغلی هم ندارد و از قضا «خوره کامپیوتر» هم هست اشغال شده، جای اکرام بزرگان اینجا نیست، میتوانند تدریس خصوصی کنند
پنجم. دانشآموز بلکه اساسا کسی که در موضع یادگیری است باید به استاد خود اعتماد داشته باشد، خودآگاه و ناخودآگاه چطور میشود به استادی که تلفظ یک کلمه ساده روز را نمیداند و اصرار و تکرار هم میکند اعتماد کرد؟ این است که فایل منتشر میشود
ششم. کار طنزپرداز اگزجره یا بزرگنمایی مشکل و عدمتناسب است، و تلفظ غلط از سوی یک معلم و اصرار بر آن غلط است، منتهی طنزپرداز تحلیلگر سیستمهای آموزشی نیست، کارشناس ساینس نیست، طنزپرداز در میابد که یک جای کار میلنگد، یک چیزی اینجا تناسب ندارد، این است که با هنرش آن را در دسترس عموم قرار میدهد تا «اتفاق» تبدیل به «مسئله» شود، تا راه حل برایش پیدا شود، دابسمش سازانی مثل سهیل و دیگران دقیقا دارند به وظیفهشان عمل میکنند، حالا که اتفاق تبدیل به مسئله شد باید برایش راه حل پیدا کرد، نه اینکه طنزپرداز را تخطئه کرد!
هفتم. اولش فکر میکنی این بخاطر احساس و احساسات است که برخی از کار اشتباه، آن هم نه فقط تلفظ اشتباه بلکه اساسا فاصله نسلی فاحش دفاع میکنند، بعد با خودم فکر میکنم: مگر میشود؟ یعنی اینها تا به حال یک جوان دیپلمه بیکار ندیدهاند؟ یک فارغالتحصیل بیکار ندیدهاند؟ یک کارشناس ریاضی بیکار که از قضا الان متولد دهه ۷۰ است و دارد از سفره پدر مادر نان میخورد و بعضاً سرکوفت هم میشنود ندیدهاند، چرا دل به حال آنها نمیسوزانند؟ چرا احساسات خرج آنها نمیشود که الان اساسا بپرسند: راستی چرا یک خانم ۶۷ ساله بعد از ۱۶ سال که از بازنشستگیاش گذشته در مدرسه تدریس میکند؟
هشتم. پس چرا همینها به آیتالله جنتی و یزدی گیر میدهند؟ اصلا چرا به سردار حاجیزاده گیر میدهند؟ تقدیر احتمالی از منهدم کنندگان هواپیما (که اتفاقا اعتراف به اشتباه هم کردند) با تقدیر از خانمی که ۶۷ سال دارد و به اشتباه مدرس نوجوانان است و به اشتباه تلفظ میکند واقعا چه فرقی دارد؟
نهم. حالا فکر کنید چطور میشود در چنین فضایی مطالبه استعفا از پستهای مادامالعمر مثل ریاست شورای نگهبان را کرد؟ حالا ببینید چرا
#سهمیه به هربهانه وجود دارد؟ چطور میشود در چنین فضایی از حذف
سهمیهها گفت؟ یا حتی چطور میشود خواستار بازبینی مدارک
سهمیهداران شد؟ اینهاست که من یقین میکنم، شورای نگهبان و زید و عمر آخرین مشکل ما هستند، مشکل فراتر از این است، مشکل آنجاست که تازه عدهای میگویند: اصلا برای اینکه دل خانم نشکند، آیلاند را جایگزین آنلاین کنیم!
انگار کسی بگوید برای اینکه دل سپاه نشکند، ارتش هم یک هواپیمای مسافربری را منهدم کند!
پن: میبخشید، کمی شاید تند شد، اما از نظرات دوستان استفاده میکنم
🌹|
@vahidheroabadi |