تیپیکال اصلاحطلبی، ردصلاحیتها و اصلاحات تدریجی
خصوصا اگر در کلابهاوس بیوها را نگاه کنید بیشتر به حرف من میرسید، مثلا کمتر کاسب، مغازهدار، بازنشسته ادارات عمومی، شغل آزادی را میبینید که اصلاحطلب باشد، معمولا یا در دانشگاهها رانتیر هستند و یا در شرکتهای مشاورهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی رانتیر هستند و یا در عرصه رسانهها اعم از روزنامهها، سایتها و خبرگزاریها رانتیر هستند، خلاصه فصل مشترک اینها رانتیر بودن است و دسترسی به ایزیمانی و کوشیجاب و البته که آنها هم صابون تورم به تنشان خورده و شاکیاند ولی با آنها که داغ تورم بر پهلویشان نشسته زمین تا آسمان متفاوتند؛ چون در نهادهای علمی-فرهنگی ولوترند قاعدتاً به معترضان اتوکشیده هم برخورد میکنند ولی خب اینها مالهکش نیستند لذا تیپیکالشان کف صحنه افتادن و ماله کشیدن نیست، اینها هم میخواهند ماله نکشند و هم رانت بخورند، محصول همین دو عنصر یعنی مقاومت در برابر مالهکشی و رانتیر بودن، میشود: اصلاحطلب؛ لذا میگویند: بله، بله، اتفاقا بنده خودم بیشترین انتقاد را دارم، اصلا
دموکراسی فلان شد، نخبهها همه بیسارند، آقا بعد از مرحوم امام اینطور شد، اولش اصلا اینطور نبود که ( میدانید که حذف تمام آن جریانها و سیاسیون و گرایشهای فرهنگی اجتماعی سالهای ۵۷ تا ۶۸ را اصطلاحا میگویند: دههنورانیشصت) خب جناب اصلاحطلب تیپیکال، چه کنیم؟ اینجاست که وارد میشوند به مغالطه خطرناک: اصلاحات زمانبر است؛ روشن است که وقتی این گزاره را به کار میبریم منظور این است که در یک کشور بجای اجبار قانون و فرهنگ، چون قانون با تحول فرهنگ عمومی قابلیت تغییر دارد و چون فرهنگ در گذر زمان به آرامی و نسلی تغییر میکند مثلا نمیشود یکشبه قانون را متحول کرد؛ گروهها، انجمنها، رسانهها، اعتراضات جمعی، نافرمانیهای مدنی اول در یک جامعه صریح میگویند: ما اقلیتی هستیم که خواهان تغییر هستیم، بعد کمکم به رسمیت شناخته میشوند و بعد کمکم با چانهزنی نماینده پیدا میکنند یا نماینده خود را وارد سیستم قانونگذاری میکنند، بعد چند باری ممکن است همینجاها شکست بخورند لذا به هم توصیه میکنند: رفیق اصلاحات زمانبر است بعد تازه میرسند به تغییر قانون، یک چندباری هم نمایندگانشان آنجا شکست میخورند و احتمالا علیرغم همه تجمعات و همراهی رسانهها و تبلیغات و فلان، باز متوقف میشوند اما ناامید نمیشوند چرا که باید فرهنگ تغییر کند تا قانون تغییر کند و لذا به هم میگویند: رفیق زمانبر است، تا اینکه بالاخره تغییر یک قانون را کنار هم جشن میگیرند و در بستری که
#دموکراسی با تأکید بر چهار عنصر
#اومانیسم،
#لیبرالیسم،
#سکولاریسم و
#پلورالیسم برایشان بوجود آورده بجای شورش، انقلاب، کودتا و از این دست سعی میکنند به رغم زمانبر بودن، اصلاحات انجام دهند و تاریخ را هم که ببینیم کمابیش از بحث حقوق زنان گرفته تا سیاهپوستان و سایرین همین مسیر طی شده؛ منتهی مغالطه آنجاست که اصلاحات در بستر دموکراتیک زمانبر است جایی که بتوانی «دگر» اندیشی، بودگی، زیستی خودت را به رخ بکشی، پس زمانبر در بستری دموکراتیک معنا دارد نه غیر آن وبالعکس در بستر غیردموکراتیک، اگر نمیتوانی دگراندیشی، دگربودگی و دگرزیستی خود را اعلام کنی، حتی مطالبات خود را صریح بگویی، نه تجمعی، نه انجمنی، نه رسانهای بلکه فقط زندان و حکم و فشنگ پاسخ هرگونه «دگر» است، زمانبری اصلاحات چیزی نیست جز تخدیری برای تثبیت رانت و فرار از مالهکشی؛ لذاست که دروغ میگویند و دست آخر هم بالاخره وارد بازی شده، تنور را گرم کرده، وعده وعید داده، خود را به الیت بودن و بهتر فهمیدن و تاریخبازی و فکتآوریهای تباه میزنند؛ بالاخره زندگی و پوزیشن اجتماعی در کنار هم خرج دارد، اولی را رانت تأمین میکند و دومی را «اصلاحات زمانبر است» و دروغگویی و مغالطه و خباثت
|
@vahidheroabadi |