توره | اساطیر باستان

#شاه_آرتور
Канал
Логотип телеграм канала توره | اساطیر باستان
@TorecilikПродвигать
4,67 тыс.
подписчиков
2,11 тыс.
фото
56
видео
429
ссылок
🔶TOREJILIK 🔷First mythology channel in telegram ▫️Nordic ▫️Persian ▫️Turkic ▫️Egypt ▫️Greek ▫️Aztek ▫️Indian ▫️Celtic 🎬 Myth movie 🎶 Myth music 📆Start: 6/shah/96 - 28/sep/2017 💬 تبلیغات، انتقاد پیشنهاد: @Tore_info1 🌐 Website: www.Torecilik.ir
👁‍🗨 یک جزیره افسانه ای در افسانه #شاه_آرتور به نام #آوالون که در اقیانوس #تتیس قرار داشت.
از آوالون به عنوان مکانی که در آن شمشیر جادویی شاه آرتور یعنی #اکسکالیبور ساخته شده و آرتور بعد از نبرد معروف #کملات برای بهبود خود به آنجا رفته یاد میکنند.

▫️ @Torecilik

🔗 Torecilik.ir

🔗 instagram.com/torecilikir
Forwarded from قلمرو خیال (White Wolf)
🔰@FictionRealm

👁‍🗨 «آوالون»، قلمرو جادو و جزیره‌ی ظهور شمشیر «اکس‌کالیبور»، سرزمینی معروف و سرنوشت ساز در اساطیر سلت و آرتوری بوده است. سرزمینی که آخرین پایگاه جادو پیش از مسیحیت در اروپا محسوب می‌شد.

🔥مقاله‌ای جذاب و خواندنی از کانال اساطیری #توره 🔥

🧩لینک مطلب: 👈 کلیک کنید 👉
👁‍🗨 هیولا هایی که از ترکیب اعضای موجودات مختلف پدید آمده اند همواره عامل جلب توجه اسطوره شناسان بوده اند. این هیولا ها منحصر به قوم و یا منطقه ای خاص نیستند و در اساطیر مردمان سراسر جهان قابل رویت هستند. از جمله این هیولا ها می توان به مواردی مانند #مانتیکور، #کایمرا، #ابولهول، #آموت و... اشاره کرد.

در مقاله ای که هم اکنون پیش روی شما قرار گرفته است ما قصد معرفی یکی از این هیولاهای ترسناک را داریم که در اساطیر قرون وسطی (با الهام گیری از پاگانیسم تمدن #سلت و #ایرلند) و داستان های #شاه_آرتور و #شوالیه_های_میزگرد، #هیولای_چالشگر (Questing beast) یا هیولای غرنده (Barking beast) نامیده شده است.

این هیولا با سر "مار" مانند، بدن همچون "پلنگ"، پایین تنه "شیر" و سُم های "گوزن" در داستان های شاه آرتوری یکی از چالش برانگیز ترین موانعی است که پیش روی شوالیه های میزگرد برای یافتن #جام_مقدس قرار میگیرد.

داستان های متعددی برای چگونگی پیدایش این موجود هولناک وجود دارد. مشهورترین این روایات مربوط به شاهدختی است که اسیر عشقی ممنوعه نسبت به برادر خود میشود! اما شاهزاده از این مسئله کاملا بی خبر است و نسبت به شاهدخت بی اعتنایی میکند. به همین علت شاهدخت با شیطان معامله میکند تا در ازای همخوابگی با آن موجود پلید شاهزاده عاشقش شود. از طرفی شاهدخت از همبستری با شیطان آبستن میشود و شیطان با حیله گری شاهدخت را مجبور به متهم کردن برادر خویش میکند.

پادشاه پسر خود را برای همبستری با خواهرش به مرگ توسط سگ های شکاری محکوم میکند! شاهزاد در حین تکه تکه شدن توسط سگ ها پیشگویی میکند که فرزندی از خواهرش زاده خواهد شد که همانند سگ های قاتل او پارس و غرش خواهد کرد!

بر طبق روایت همواره از شکم هیولای غرنده صدای پارس سگ شنیده میشود به همین علت نام این هیولا هیولای غرنده (Barking beast) است. در داستان های شاه آرتور، پادشاه #پلینور(پادشاه جزیره مقدس که یکی از جزایر کشور انگلستان است) که دوست صمیمی آرتور بود و بعضا به عنوان یکی از اعضای شوالیه های میزگرد معرفی شده است، کشتن این هیولا را وظیفه ای میدانست که نسل اندر نسل در خانواده اش بوده و حالا به او محول شده است. ولی او موفق به کشتن هیولا نمیشد.

بعد ها در ماجرای سفر عرفانی شوالیه های میزگرد برای یافتن جام مقدس که پیشتر در مقاله ای مفصل به شرح آن پرداختیم هیولا به دست #پالامدس که یکی از شوالیه های میزگرد بود و با یاری سر #گالاهاد و سر #پرسیوال سرنگون شد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 مقاله ای که هم اکنون پیش روی شماست قصد بررسی یکی از جنجال بر انگیز ترین و مقدس ترین اشیای دنیای #مسیحیت را دارد که با نام #جام_مقدس شناخته میشود. افراد فراوانی بودند که در شوق یافتن این جام سوختند و در نهایت موفق به یافتن آن نشدند ولی چه بسیار چیزها که در این راه آموختند. هرچند افرادی که در این راه قدم گذاشتند دچار نوعی اعتیاد شدند و هیچگاه قادر به دست کشیدن از این جست و جویی عرفانی و شگفت انگیز نشدند. ولی حقیقتا ریشه این جام دست نیافتنی و گنجینه پنهان چیست؟ در جواب این سوال باید گفت که تاریخ و افسانه اینچنین می گویند:

در قرون وسطی یک اسطوره مسیحی جالب توجه، اما نا منطبق با اصول دینی، درباره "جام باده عشای ربانی" پدید آمد. کهن ترین روایت ثبت شده و بر جای مانده از این اسطوره "Le Counte de Graal" است که توسط نویسنده فرانسوی به نام "Chrétien de Troyes" در حدود 1180 میلادی کتابت شد اما ناتمام باقی ماند.

قهرمان این داستان یکی از شوالیه های میز گرد یعنی #سر_پرسیوال است. در این روایت پرسیوال به دژ مرموزی نزدیک رود پهناوری می رسد. ارباب آن دژ "Fisher king" نام داشت. از آن جا که ارباب دژ لنگ بود و توان راه رفتن نداشت، و قادر نبود به سواری بپردازد، برای گذراندن وقت، فقط به ماهیگیری می پرداخت. پرسیوال توسط پادشاه در دژ پذیرایی شد و یک مراسم دسته جمعی را تماشا نمود.

نخست مرد جوانی را دید که حامل نیزه سفیدی است که بر روی آن، نقطه سفیدی قرار دارد که از آن، قطره خون قرمز رنگی بر روی دست وی می چکد. سپس دو مرد جوان دیگر آمدند که چلچراغی را حمل می کردند و به همراه آنان دختری زیبا، ملبس به جامه اشرافی بود که در دست خود جام زرینی داشت که مزین به سنگ های قیمتی بود.

هنگامی که آن دختر با جام عشای ربانی (grail) وارد شد، نور درخشانی از جام ساطع گردید، به طوری که شمع ها درخشش خود را در مقابل نور آن از دست دادند، درست به مانند ستارگانی که نورشان در مقابل نور خورشید و ماه بسیار نا چیز جلوه می کند. پس از آن دختر، دوشیزه ای دیگر که ظرف سیمین نگارینی در دست داشت پیش آمد. صف رژه روندگان از تالار می گذشت و وارد اتاق دیگری می شد.

پرسیوال درباره آن چه دیده بود به شدت کنجکاو شد اما به خاطر ادب چیزی نپرسید. صبح روز بعد، قصر خالی به نظر می رسید. هنگامی که وی سواره از دروازه خارج می شد، پل متحرک جلوی پای او، خود به خود، بلند شد. بعد ها به وی گفته شد که می بایستی سوال می کرد که جام متعلق به کیست. چرا که اگر پرسیوال این سوال را مطرح می نمود "ماهیگیر شاه" شفا می یافت و اعمال نیکی از وی صادر می شد.

بر اساس آثار نویسندگان بعدی که از این کتاب الهام گرفته بودند، آن جام، جام عشای ربانی در شام آخر #مسیح بوده است که مسیح در آن، به سرسپردگانش شرابی داده بود که به واقع، خون خود وی بوده است.

آن جام در اختیار یکی از پیروان ثروتمند مسیح به نام "ژوزف آریماتئا" (Joseph Arimathea) قرار گرفت که در آن، مقداری از خون چکیده از زخم های عیسی مصلوب را ریخته بود. این نماد و طلسم زندگی جاودان، حاوی خون آزاد شده مسیح، در قصری مرموز و پنهان نگه داری می شد که متعلق به سلسله ای از پادشاهان جام بود که از اخلاف ژوزف آریماتئا به شمار می رفتند. در داستان شوالیه شجاع، #شاه_آرتور که برای جام می جنگد، از میان خطرات و سختی های بسیار می گذرد و در نهایت جاودانگی و وحدت با خدا را به دست می آورد. هرچند لازم به ذکر است که کلیسا داستان های مربوط به جام عشای ربانی که موجب رستگاری شخص از طریق دیگری غیر از کلیسا می شود را، رد می کند.

از طرف دیگر "ولفرام فون اشنباخ" در کتاب خود "پرسیوال" که با الهام از همین کتاب نوشته شده بود این جمله مشهور را به کار برده است:

"جام مقدس... وزنه ای چنان سنگین است که موجودات در بند گناه‌ نمی توانند آن را از جا تکان دهند!"

هر چند از نظر تعدادی از محققین و اسطوره شناسان این اسطوره بیشتر از باور پاگان و اقوام #سلت مایه گرفته است، این ظرف غالبا، یا به صورت جام یا ظرفی مربوط به شام آخر، ودر ارتباط نزدیک با عشای ربانی است. اما وجود نیاکان در اطراف آن، و صورت های اشیای دیگری همچون بطری ها یا ظروف جادویی مربوط به نامیرایی در جهان دیگر، متعلق به باور جهان سلتی است.

شاه صاحب جام باده عشای ربانی، غالبا افلیج و ناتوان و پیر است و درنتیجه، سرزمین وی بدون محصول می ماند و از بین می رود. یکی از وظایف قهرمان داستان، مداوای شاه است تا باروری، به زمین از دست رفته بازگردد، مطلبی که دوباره ریشه در عقاید مشرکانه سلتی دارد.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 موجودی افسانه ای که به نوعی در اساطیر #سلت جای میگیرد، گرچه شاید متاخر باشد

#کوئستینگ_بیست موجودیست با دم شیر، پاهای بز و سری به شکل مار

این موجود بیشتر در افسانه #شاه_آرتور نامبرده شده است، کسانی همچون کینگ پلینور و #سر_پرسیوال از او یاد کرده اند

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 میز گرد منتسب به #شاه_آرتور و بخشی از افسانه‌های مربوط به ماهیت #بریتانیا است

شاه آرتور و شوالیه‌هایش به دور این میز جمع می‌شدند و از آنجایی که از نام و شکل آن پیداست، به دلیل گرد بودن، هیچ گوشه و زاویه‌ای ندارد و این بدان معنا است که هر کسی در هر جای آن قرار بگیرد با دیگران مساوی است و موقعیت خاصی ندارد

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در مجموعه اساطیر #سلت در باب افسانه های #شاه_آرتور و #شوالیه_های_میزگرد سخن و توصیف از سرزمین های بسیاری موجود است اما شاید بتوان نقطه عطف جغرافیای آرتوری را سرزمین #آوالون دانست.

#آوالون، #آوالیون یا بعضا #آپالون (به معنی سرزمین درختهای سیب و در ارتباط با لفظ "Apple") سرزمین مادری عرصه جادویی افسانه های آرتوری است. مرکز پرستش خدایان پاگانیستیک #سلت که در برابر مسیحیت نو ظهور اروپایی شعبه مهمی محسوب می شده است. سرزمین تسلط خدابانو #ماپ الهه جادو و همچنین خواهر وی خدابانو #نیموئه بانوی دریاچه آوالون. همچنین سرزمینی که #مرلین جادوگر از آن ظهور می کند و شمشیر #اکس_کالیبور از سوی #نیموئه به وی اعطا می شود تا در اختیار شاهی لایق قرار بگیرد.

از لحاظ مرکزیت، #آوالون هیچ گاه نقشی در پادشاهی اصلی بریتانیا نداشته است اما همیشه به عنوان یک اهرم اصلی قدرت پادشاهی بوده. چه اینکه عموزاده آرتور یعنی شاه #گوینگمار پیش از برپایی #کملوت بر تخت شاهی آوالون جلوس داشته است و #مورگان_لی_فی در دورانی به عنوان شهبانوی این سرزمین شناخته می شده است.

در روایت می خوانیم که پس از نبرد سنگین #کاملان، آرتور برای تسکین زخمهای جنگ، به آوالون پناه برده و چند روزی را غوطه ور در آب دریاچه سر می کند تا بانوی دریاچه مرهم زخمهایش را از خاصیت جادویی آب مزبور فراهم سازد. همچنان در ادامه شاهدیم که چگونه مورگان با کمک جادوی ماپ آوالون را در مه فرو می برد تا از خروج آرتور از سرزمین جلوگیری نماید. اما شاه موفق می شود با نور اکس کالیبور مه را پراکنده ساخته و نجات یابد.

به جز سرزمین شاخص آوالون در اساطیر آرتوری، لفظ آوالون در فرهنگ قرون وسطی اروپایی به چندین مورد دیگر نیز اطلاق شده است. من جمله نام کاخ پادشاهی شاه#اوبرون شاه الف های جنگل و نامی که در برخی تفاسیر به سرزمین های بهشتی زیر زمینی و پنهان اطلاق می شده است. اما بنا به روایات به خاک سپاری آرتور و شهبانوی کملوت یعنی بانو #گوینیه در خاک سرزمین آوالون انجام شده و با توجه به شواهد موجود این سرزمین منطبق با موقعیت جغرافیایی سرزمین "گلاستونبوری" است.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در اساطیر #سلت و روایات مربوط به #شاه_آرتور و #شوالیه_های_میزگرد با تعاریف بسیاری از تک تک افراد این مجمع رو به رو میشویم اما هیچ کدام به اندازه توصیفی که از #سر_لانسلوت شده است دقیق و با جزئیات نیستند.

#لانسلوت معروفترین بزرگ دلاوران میزگرد و به تعبیری عزیزترین رفیق و مشاور آرتور است و در جایگاه سمت راست او قرار دارد. او در جنگهای بسیاری رشادت خود را ثابت نموده و مورد اعتماد کامل آرتور است.

داستان اصلی از جایی آغاز میشود که آرتور مصمم میشود به همراه هیاتی از یاران خود طی سفری به جست و جوی "جام مقدس مسیح" برود و نیاز است که در زمان نبودش شخصی از یارانش بر تخت بنشیند و از کیان پادشاهی و ملکه نگاهبانی کند. بدین منظور رقابتی بین شوالیه ها برگزار میشود و لانسلوت برنده مسابقه میشود.

داستانها گفته اند که پس از عزیمت آرتور لانسلوت عاشق ملکه #گوینیه میشود و عجیبتر اینکه ملکه نیز قلبا به او متمایل است. با این وصف آنها دچار هوسی ناپاک میشوند و دست به گناه همخوابگی میزنند که به راحتی لو میرود و مباشران آرتور توسط پیکی او را با خبر میسازند تا باز گردد.

پس از بازگشت آرتور لانسلوت شبانه میگریزد اما ملکه که راه فراری نداشته تحت محاکمه مجمع میزگرد قرار میگیرد و رای بر این میشود که به گناه زنا زنده زنده سوزانده شود. روایات گفته اند با اینکه آرتور از این رسوایی بسیار ناراحت و خشمگین اما در هر صورت به اعدام ملکه نیز راضی نبود. اما به ناچار بنا به شریعت و اصل اطاعت از شوری مجبور بود حکم صادر شده را به اجرا بگذارد.

بدین منظور در میدان اصلی #کاملوت تل هیزمی بلند برپا شد و گوینیه را در وسط آن بر تیری بستند تا آتش بزنند. اما در اینجا در آخرین لحظات آرتور با هماهنگی پنهانی با #مرلین او را مجاب میکند که با قدرت خود بارانی فرا بخواند تا آتش را بر ملکه خاموش کند. به این توصیف گوینیه از سوختن نجات یافت و داستان اینگونه پایان می یابد که در میان باران و هبوت ناظران شوالیه ای تماما سیاهپوش به تاخت به میدان وارد شده و با جنگ با نگاهبانان گوینیه را آزاد میکند و آن دو در تاریکی هوای بارانی با هم دور میشوند و پس از آن کسی آنان را نمیبیند. با این که در روایت اصلی صحبتی از اینکه آن شوالیه سیاه چه کسی بوده به هیچ عنوان به میان نیامده اما همه اسطوره شناسان متفق القول اند که او همان لانسلوت بوده که برای نجات معشوق خود بازگشته است.

▫️ @Torecilik
👁‍🗨 در اساطیر #سلت سرگذشت #سر_لانسلوت و ملکه #گوینیه از معروفترین روایات مربوط به #شاه_آرتور و #شوالیه_های_میزگرد است.

داستانی آمیخته از عشق و خیانت که با جزئیات وصف شده.

▫️ @Torecilik