📝📝از مشهدی حسین سرابی تا الهام علیف!
✍️صلاحالدین خدیو
♈️درگرماگرم تنشهای سیاسی تهران و باکو، تضادهای هویتی هم به شیوه ای فزاینده میان آنها برجسته می شود. گسست عمیق فرهنگی و هویتی میان دو کشور درحالیست که آذربایجان و ترکیه به درجه ای از تجانس رسیده اند که رسما دو دولت و یک ملت خوانده می شوند. ازجدایی رسمی آذربایجان شمال ارس از ایران، تنها دویست سال می گذرد.
♈️جدایی عملی و واقعی میان دوسرزمین، عمری از این هم کوتاه تر دارد. از دهه ی سی قرن بیست بود که با تثبیت حکومت شوروی، عملا دیواری ستبر میان
#آذربایجان های ایران و
قفقاز کشیده شد. تا قبل از آن، حضور مداوم دهها هزار آذری ایرانی در باکو و رفت و آمد مداوم میان دو سوی مرز، نمی گذاشت جدایی سیاسی به قطع پیوندهای فرهنگی و عاطفی بینجامد. مدت کوتاهی پس از انفصال
قفقاز جنوبی از ایران، با کشف نفت خزر وپیدایش صنعت نفت، باکو از شهرکی کم اهمیت به متروپلی پررونق در اواخر سده 19 تبدیل شد.
♈️"منچستر
قفقاز" وانقلاب صنعتی آن، بیش از همه آذربایجان ایران را تحت تاثیر گذاشت. پرولتاریای صنعتی، بورژوازی تجاری و روشنفکران انقلابی و اصلاح طلب، در پیوند با انقلاب نفتی باکو و مراودات آن با روسیه و اروپا پا گرفتند.
انقلاب مشروطه در ایران، فرصتی کم نظیر برای مبادلات فرهنگی و سیاسی میان دوسوی ارس فراهم کرد. بیشتر روشنفکران مطرح مشروطه یا تبار آذری داشتند و یا مستقیما تحت تاثیر تحولات فکری در
قفقاز وعثمانی بودند.
♈️تا حدودصدسال قبل، تکلیف مساله ی
#هویت در شمال ارس هنوز معلوم نبود. درهم تنیدگی هویتی با ایران صرفا در رواج زبان فارسی بعنوان زبان نخبگان نبود. احزاب و دستجات سیاسی که در
قفقاز تشکیل می شد، پر بود از آذربایجانی های ایرانی، کسی آنها را بعنوان بیگانه، مهاجر و یا پناهنده نمی شناخت. نسل نخست احزاب و سازمانهای چپ و دمکرات ایرانی هم اکثرا در خارج از کشور و خاصه در باکو شکل گرفتند. پس از تشکیل حکومت شوروی، شماری از ایرانیان مهاجر در زمره ی گماشتگان درجه یک آن درآمدند.
♈️فردی بنام مشهدی حسین از اهالی سراب واز کارگران نفتی باکو که درجنبش مشروطه هم فعال بود، در فاصله ی سال های 1926- 1927 رئیس جمهور آذربایجان شوروی شد. یک اردبیلی بنام کریم نیکبین هم که کودکی اش در باکو گذشته بود، از سوی حزب کمونیست شوروی، رئیس جمهور ترکستان شد.
♈️جمهوری ترکستان شوروی، تمام جماهیرکنونی آسیای میانه را دربرمی گرفت. جالب این جاست که "پرزیدنت ترک" آنقدر خود را ایرانی می دانست که از پایتختش تاشکند، حزب جمهوری خواه زحمتکشان ایران را تشکیل داده بود.
♈️مقارن ظهور ملی گرایی های قومی درقفقاز در واپسین دهه های قرن 19 نیز، ایرانی گری هنوز گرایشی نیرومند بود. ازمیان سه قومیت اصلی، گرجی ها بعنوان ملتی از قبل موجود و دارای روایت تاریخی آماده، بیش تر آغوششان به روی ملی گرایی باز بود. پس از آنها ارمنی ها با زبان و خط متمایزخود قرارداشتند و درته صف، مسلمانان بودندکه آن زمان آذری ها رابیشتر بدین صفت می شناختند. مواجهه باملی گرایی وارداتی برای آنها، یک آزمون هویتی بغایت بغرنج بود! ایرانی هستیم یا ترک؟ مسلمان هستیم یا مسیحی؟ تاقبل از آن، تمایز مسلمان ومسیحی پاسخ آسان دشواره ی هویت بود. اکنون که مسیحیان به دسته های روس و ارمنی و گرجی تقسیم می شدند، آنها هم باید در صف منقسم مسلمانان ایرانی و عثمانی دسته ی خود را بیابند. سرگذشت روشنفکران سرامدی چون احمد آقااوغلو و محمد امین رسولزاده گویای این تجربه ی پر فراز و نشیب و آشفته است. کسانی که در برهه ای ایران گرا بودند و سپس ترک گرا شدند و ...
♈️ایران معرکەی هویت ها را درقفقاز باخت. ضعف مفرط دولت قاجار ومداخله فزاینده قدرت های اروپایی، در کنارعقب ماندگی ویرانگر اقتصادی و اجتماعی درقیاس با همسایگان روس و ترک وحتی نوسازی شتابان خود
#قفقاز، جذابیت الگوی ایران را بیش از پیش فرسوده می کرد. دولت مستعجل مساوات، عقربه های هویتی را به سمت ترک گرایی چرخاند. پس از آن با سلطه ی 70 ساله ی حزب کمونیست، برساختن قسمی ملی گرایی آذربایجانی در دستور کار قرار گرفت که "پان آذریسم" و نگاه الحاقی به جنوب ارس، بر وجه پان ترکیسم آن می چربید.
♈️با سقوط کمونیسم مجددا فرصت در اختیار بازیگران هویتی قرار گرفت. روسیه به لحاظ فرهنگی و تمدنی حضوری پررنگ داشت. ترکیه با حربه ی پان ترکیسم آمد. از همه بی نواتر ایران بود که با مقیاس گرفتن قرن 8 میلادی با پرچم امت گرایی شیعی ظاهر شد. در برابر روس گرایی فرهنگی و ترک گرایی بسته بندی شده در فرمول های اقتصادی، شیعه گری ایران حرفی برای گفتن نداشت. کار بجایی رسید که
#باکو با مشاهده ضعف مفرط ایران و انزوای سیاسی و اقتصادی آن به صرافت مصادره تاریخ آن افتاد. جستجوی نشانه ها و شناسه های هویتی در اعماق تاریخ ایران، به مدد تفسیر ترکی از آن!
#تحلیل_زمانه 🌍 @TahlilZamane