📢 تعبیرِ یک رویا...
🔻روایت اینستاگرامی محمدرضا شفاه، مدیرعامل
#باشگاه_فیلم_سوره از دیدار دو شب گذشته جمعی از هنرمندان و فیلمسازان جوان
#باشگاه_فیلم_سوره با رهبر انقلاب:
تقریبا شش سال پیش بود که قرار بود به اتفاق اعضای سازمانی که با آن همکاری میکردم به دیدار رهبری برویم.
دیدار با رهبری را قبلتر هم تجربه کرده بودم. چه آن موقع که به عنوان عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان دو سه باری خدمتشان رسیده بودم و چه بعدترش که به واسطهی عضویت در شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا حضورشان رسیده بودیم.
القصه؛ اینبار در سال ۱۳۹۰ قرار بود بار دیگر ایشان را ببینم و البته برایم از همیشه بیشتر موضوعیت داشت. چرا که به تازگی «
#خانه_فیلم_داستانی» را تاسیس کرده بودم و در اوج ناباوری ها قصد کرده بودم به کمک استعدادهای جوانی که میشناختم جریان فیلمسازی داستانی در جبهه انقلاب را نوسازی و بازسازی کنم و از آنجا که گامهای اول، بسیار امیدوار کننده مینمودند، چه امیدها در دل داشتم برای دادن این خبر به ایشان که ما داریم چنین میکنیم. بارها در ذهن تمرین کردم و در اشتیاق دیدار، خوابِ آن روز را دیده بودم. انرژی متراکم فراوان و روحیهی بسیار بالایی داشتم برای رسیدن خدمتشان. تا اینکه دیدار برگزار شد و همهی همکاران و همردههای من خدمتشان شرفیاب شدند و «من را نبردند». همهی امیدهایم به ناکامی مبدل شده بود و همهی اشتیاقم تبدیل شد به بغضی در گلو از جفایی که به ناحق در موردم شده بود. بغضی که هر روز احساسش میکردم و همراهم بود.
زمان گذشت و ما به کارمان ادامه دادیم.
#باشگاه_فیلم_سوره را ساختیم و آن را توسعه دادیم.
#علمک،
#ارغوان و
#ایستادهایم را ساختیم. جوانهای فراوانی به ما پیوستند و با یکی از همان جوانها وارد سینمای حرفهای شدیم. نهالی که آنروز کاشته بودیم، بزرگتر شده بود و حرکتمان هویت یافته بود. حالا دیگرانی هم بودند که این راه را راه درست و آیندهنگر یافته بودند و سعی در ترویج این مدل در جاهای دیگر داشتند.
در میان همهی موفقیتها و ناکامیها، آن بغض هنوز در گلویم بود و آن آرزو بر دلم. تا دیشب...
دیشب آن خواب تعبیر شد. با همان شکلی که در آن خواب شیرین دیده بودم و تقریبا همان جایی که در خواب بود در کنار حضرت پدر نشستم و به همان شکلی که پیشتر دیده بودم و با کیفیتی مشابه آن خواب بخشی از هم قطاران و جوانان آیندهدار سینمای کشور را خدمتشان معرفی کردم و وعده دادم که این جریان ورود جوانان به سینما، به جریانی ادامهدار تبدیل شده و سختیها ما را از ادامهی مسیر بازنخواهد داشت. خندهی رضایت که بر لب ایشان نشست، خوابم تعبیر شده بود.
بعد از دیدار، دیگر بغضی که سالها بر گلو داشتم رفته بود و رویایم به واقعیت پیوسته بود.
✨ yon.ir/h7D3i➕ @SourehFilm