دمیدن یک حس معنوی یا عرفانی به کیش شخصیتت به تو کمک میکند تا از احساسات پاک مذهبی مردم کشورت نهایت سواستفاده را بکنی.
پس سعی کن خود را یک آدم مؤمن و خداترس جلوه دهی، این تاکتیک سود فراوانی دارد:
نخست اینکه باعث افزایش محبوبیت نزد اکثریت دین داران جامعه میشود و کیش شخصیتت را تقویت، سپس حکومتت را مستحکمتر و اداره مملکت را برایت راحتتر میکند. بهترین حالت این است که رژیمت و دین مردم چنان درهم بیامیزد که هر یک از این دو معادل دیگری تلقی شود.
در یک نظام دیکتاتوری فایده داشتن دشمن خارجی آنقدر زیاد است که حتی اگر چنین دشمنی وجود نداشته باشد، باز باید آن را ساخت.
همیشه به مردم کشورت یادآوری کن نیروهایی در حال برنامه ریزی برای بیثبات کردن کشور و ایجاد ناامنیاند و تنها نیرویی که میتواند جلوی این دشمنان را بگیرد، تویی.
ترساندن مردم از این دشمنان نامشخص اغلب منجر به ابراز همدلی ملت با تو و رژیمت میشود.
اگر فرهنگ ترس را به طور کامل و همه جانبه بر مردم کشورت حاکم کنی؛ هیچ کس جرئت نخواهد کرد که تو را به چالش بکشد، تهدید کند یا علیه تو دسیسه بچیند.
آدمها را خوب بترسان و بعد ببین چطور به خاطر اینکه آنها را صرفا زنده نگه داشتهای و شغلی و نانی به آنها دادهای از تو تشکر خواهند کرد
چنین مردمی هرگز صدایشان را علیه تو بلند نخواهند کرد و تو میتوانی مطمئن باشی که
واکنش آنها به کارهای کرده و نکردهات چیزی جز سکوت نخواهد بود.
کاری کن که همه قراردادهای پیمانکاری پروژههای ساختمانی از آن بستگان، دوستان، نوچهها، طرفداران و حامیانت شود و دشمنان یا رقیبانت هیچ سهمی از این خوان نعمت نبرند.
وضع ایدئال این است که نیروهای اپوزیسیون در کشورت فقط به اندازهای در صحنه سیاسی کشور حضور داشته باشند که بتوانی از وجودشان به عنوان دلیلی برای اثبات دیکتاتور نبودنت استفاده کنی.
دولتهای غربی و روشنفکران داخلی معمولا تو را دیکتاتوری سرکوبگر و رژیمت را رژیمی استبدادی مینامند.
تو برای مقابله با این نوع انتقادها باید یک نیروی اپوزیسیون قانونی در کشورت داشته باشی.
به عبارت دیگر؛ نیروی اپوزیسیون قانونی میتواند ظاهری دموکراتیک به رژیم دیکتاتوریات بدهد.
تو بر کشوری حکومت میکنی که نویسندگان، روزنامهنگاران، استادان دانشگاهها و فعالان سیاسیاش همگی آمادهاند تا اگر به آنها شانس و فرصتی داده شود، به تو حمله کنند. تو گهگاه باید سرکوبشان کنی تا بفهمند جایگاه واقعیشان در کشوری که بر آن حکومت میکنی،کجاست و پای خود را از گلیمشان درازتر نکنند.
پس از اینکه بساط تظاهرکنندگان را از خیابان برچیدی، یادت باشد هر کسی را به ذهنت رسید، مقصر اعلام کنی.
به هر حال در جریان سرکوبها عدهای کشته و زخمی شدهاند و اپوزیسیون میکوشد تو را مقصر اصلی اعلام کند.
اما پیش دستی کن و دیگران را مقصر اعلام کن.
بگو خارجیها برنامه ریز اصلی تظاهرات بودهاند؛بگو ارازل و اوباش تحت هدایت سازمان دهندگان تظاهرات، دست به خشونت زدهاند؛ بگو تروریستها و افراط گرایان در صفوف تظاهرکنندگان رخنه کرده بودند. و بگو رسانههای معاند مردم ساده لوح را تحریک کرده بودند وزیرانت را وادار کن انواع اتهامها را به اپوزیسیون بزنند و هیچ ایرادی هم ندارد که حرفای وزیران و مقامات رژیمت گاهی ضد و نقیض باشد.
این تاکتیک در راستای استراتژی "تفرقه بینداز و حکومت کن "
https://t.me/Sociology_of_Ethics/1904