#رودررویی با
#حكومتها:
#حقوق_بشر@SOCIAL_SCIENCE#ميشل_فوكوما اینجا صرفاً در مقام افراد مستقل ایستادهایم، بيهيچ دليلي براي سخنگفتن، يا براي سخنگفتنِ كنارِ يكديگر، مگر دشواريِ مشخص و مشتركِ تابآوردنِ آنچه دارد اتفاق ميافتد.
مسلماً اين واقعيت روشن را ميپذيريم كه نميتوانيم كار چنداني در قبال دلايلي انجام دهيم كه باعث ميشوند مردان و زنان به جاي زيستن در كشورشان آن را ترك كنند. اين امر فراتر از تواناييهاي ماست.
پس چه كسي ما را منصوب كرده است؟ هيچكس. و دقيقاً همين است كه حق ما را بنامينهد. به نظرم ميرسد ميبايد سه اصل را در ذهن داشته باشيم كه، به باور من، اين پيشگامي يا ابتكار را [منظور
فوكو از «اين» ابتكار در واقع كميتهاي است كه اظهارات وی به مناسبت تاسيس آن ايراد شد]، و نيز بسياري ابتكارات ديگر را كه مقدم بر آن بودهاند، هدايت ميكنند: Île de Lumière [يك بيمارستان يا آمبولانس دريايي يا در واقع يك كشتيِ ويژة نجات آوارگان ويتنامي كه در سال 1979 به واسطة ابتكارات برنارد كُچنر به راه افتاد]، Cape Anamour [سازمانی بشردوستانه که در سال 1979 به دست رابرت نِدِک تأسیس شد و هدفش یاری به پناهجویان و آوارگان بود]، the Airplane for El Salvador، Terre des Hommes [فدراسيون بينالمللي فعال در زمينة ساماندهي وضعيت كودكان]، Amnesty International (سازمان عفو بینالملل؛ كمپيني مردمي كه در سال 1961 به راه افتاد و در اكثر زمينههاي مرتبط با حقوق بشر فعاليت كرده است). [این سه اصل بدین قرارند.
۱- نوعي شهروندي جهاني وجود دارد كه حقوق و وظايف خاص خودش را دارد، و همين انسان را ملزم ميكند تا عليه هر شكلي از سوءاستفاده از قدرت اعتراض كند، حال عامل آن و قربانيان آن هر كه ميخواهد باشد. آخر همة ما اعضاي اجتماع محكومانايم، و از همينرو ملزم هستيم همبستگي متقابلمان را به نمايش بگذاريم.
۲- از آنجاييكه حكومتها مدعياند با رفاه جوامع سروكار دارند، به خود حق ميدهند نارضايتي انسانياي را كه تصميمات آنها برانگيخته يا قصور آنها موجب شده به مثابة امري مربوط به سود و زيان جا بزنند. وظيفة اين شهروندي جهاني است كه در برابر ديدگان حكومتها به رنج مردم شهادت دهد، رنجي كه نادرست است [اگر تصرو کنیم] حكومتها مسئوليتي در قبال آن ندارند. رنج انسانها هرگز نميبايد پسماندة بيصداي سياستگذاريها باشد. اين رنجْ حقِ مطلقِ برخاستن و سخنگفتنِ با صاحبان قدرت را پايه ميگذارد.
۳- ما ميبايست تقسيم كاري را كه اغلب در برابرمان ميگذارند، پس بزنيم: مردم ميتوانند خشمگين شوند و سخن بگويند؛ حكومتها به فكر خواهند افتاد و دست به كار خواهند شد. اين درست است كه حكومتهاي خوب به خشم مقدس ارج مينهند، اما به اين شرط كه شاعرانه باقي بماند. به گمانم ميبايد آگاه باشيم كه اغلب اين حاكماناند كه سخن ميگويند، تنها آنها هستند كه توانايي سخنگفتن دارند، تنها آنها ميخواهند سخن بگويند. تجربه نشان ميدهد كه ميتوان و ميبايد از ايفاي نقش تئاترگونِ خشم و ديگر هيچ، كه به ما پيشنهاد ميكنند، سر باز بزنيم. Amnesty International، Terre des Hommes، و Medecins du monde [نهادي متشكل از پزشكان و پرستاران داوطلب كه در نقاط محروم و فقيرِ فاقد امكانات درماني، خدمات پزشكي ارائه ميدهند] پيشگاماني هستند كه اين حق نوظهور را خلق كردهاند- حق افراد مستقل به اينكه عملاً در حوزة سياست و استراتژي بينالملل مداخله كنند. ارادة افراد ميبايست درون واقعيتي كه حكومتها ميكوشند به انحصار خود درآورند براي خود فضايي بسازد، انحصاري كه ميبايد اندكاندك و گامبهگام از چنگ آنها درآوريم.
...
توضیح: این متن در ژوئیهی 1984 در روزنامهی لیبراسیون، به مناسبت تأسیس کمیتهای بینالمللی در جنوای ایتالیا علیه دزدی دریایی، منتشر شد.
...
این متن ترجمهای است از:
Michel Foucault (2000) The Essential Works: Power, New York, New Press, P. 474-5
👥کانال علوم اجتماعی، مسائل روز
👥👇👇👇https://telegram.me/joinchat/B8dgVjzw2lSWh3ZSpj1VhQ