🔴نگاهی گذرا به
#رویکرد_فازی@Social_Science ✍محمد قربانیان، کارشناسی ارشد جامعه
شناسی#مدرنیته با سرعت سرسام آورخود همه چیز را در چنبره گرفته است و در این میان جهان اجتماعی نیز در حال دگرگونی های شگرفی است. امروزه تولید پارادایم های علمی و به تأسی از آن روش های علمی به صورت غیر قابل تصوری سریع شده است. رویکرد
فازی نیز از جمله این
معرفت ها و روش ها است که در حال گسترش است. بکارگیری رویکرد
فازی نه تنها در پژوهش های علمی و در گستره محافل آکادمیک، بلکه در کنش های زندگی روزمره، لازم و ضروری است.
رهیافت
فازی از اوایل دهه 1990به تدریج در علوم اجتماعی از جمله جامعه
شناسی مطرح شد. امروزه این رویکرد در حوزه های گوناگون جامعه
شناسی از جمله جامعه
شناسی تاریخی، جامعه
شناسی تطبیقی، جامعه
شناسی نظری و... مطرح است. در طی دو دهه گذشته به لحاظ روش شناختی تلاش های وافری صورت گرفته است. با این همه هنوز کار درخور توجهی صورت نگرفته است. اما در سال های اخیرکارهای ارزنده ای از
#چارلز_راگین در این زمینه انجام گرفته است.
#معرفت_شناسی_فازی از چه بحث می کند؟
از منظر استدلال
معرفت شناسانه شواهد موجود دلالت بر آن دارند که
معرفت شناسی علوم اجتماعی، انگاره ی
#منطق_ارسطویی را بدیهی و صادق فرض کرده و روایت دو ارزشی از حقیقت علمی عرضه می کند. بر اساس منطق دو ارزشی ارسطویی، گزاره های علمی بر دو ارزش منطقی صدق و کذب استوارند و فضای دو ارزشی صدق و کذب زیربنای
معرفت شناسی علوم اجتماعی را می سازد. در
معرفت شناسی دو ارزشی گزاره های معرفتی به مثابه امر سیاه یا سفید تعریف می شوند. بین سیاه و سفید هیچ طیف دیگری وجود ندارد. یک چیز یا شی یا سیاه است یا سفید. بر اساس این
معرفت شناسی دوارزشی، هستی
شناسی و روش
شناسی دو ارزشی بازتولید می شود.
معرفت شناسی فازی در واقع محصول انتقاد از
معرفت دو ارزشی است.
معرفت شناسی فازی تلاشی برای یافتن کاستی های
معرفت شناسی دو ارزشی و تعمیم آن است.
براساس
معرفت شناسی و رویکرد
فازی بر آن چه
#دریدا واژه مداری(Logocentrism) می نامد، می توان فایق آمد. از دیدگاه دریدا واژه مداری فرهنگ غرب ناشی از تلاش برای دست یافتن به زبانی قابل اعتماد است که بتواند حقیقت، درستی، اخلاق و زیبایی را آشکار سازد. دریدا به مجموعه ای از تقابل های دوتایی در اندیشه غربی اشاره می کند که به گمان او نقشی حیاتی در استقرارنظم حقیقت دارند، دوگانه انگاری هایی هم چون حضور/غیبت، معنا/فرم، روح/جسم، مردانه/زنانه، حقیقی/استعاری، طبیعت/فرهنگ، مثبت/ منفی و.... به نظر او اندیشمندان غربی با تکیه بر این تقابل های سلسله مراتبی به دنبال شناسایی نظم حقیقت واقعیت اند نظمی که می تواند نقش یک بنیان قابل اعتماد برای داوری درباره ی صدق/کذب، دانش/ایدیولوژی یا صحیح/غلط را ایفا کند. بر اساس تفکر رویکرد
فازی می توان آنچه را که مراد دریدا از واسازی(Deconstruction) است، بازنمود مثلا دیگر نمی توان پدیده ای را صادق یا کاذب تلقی کرد بلکه یک پدیده را می توان "کم و بیش صادق" یا "کم و بیش کاذب" به شمار آورد. بر این اساس می توان منطق دو ارزشی حاکم بر اندیشه رایج را دچار تزلزل و چالش نمود.
👥کانال علوم اجتماعی، مسائل روز
👥Telegram.me/Social_Science