#اقتدار@Social_Scienceدارندروف بر ساختارهاي اجتماعي گسترده تر تمركز داشت. اين عقيده كه سمت هاي اجتماعي گوناگون از درجات متفاوتي از اقتدار برخوردارند محور تز دارندروف به شمار مي رود. اقتدار نه در افراد بلكه در سمت ها جاي دارد. دارندروف نه تنها به ساختار اين سمت ها بلكه به تضاد بين انها نيز توجه دارد: "سرمنشا ساختاري يك چنين تضادهايي را بايد در نحوه ي چيدمان نقش هاي اجتماعي برخوردار از چشمداشت هاي مبتني بر سلطه يا تابعيت جستجو كرد". به نظر دارندروف نخستين وظيفه ي تحليل مبتني بر تضاد، تشخيص نقش هاي گوناگون متكي به اقتدار در درون جامعه است. او ضمن بررسي ساختارهاي كلان مقياسي چون نقش هاي مبتني بر اقتدار، با كساني كه بر سطح فردي تاكيد مي ورزند، مخالفت مي كند. براي مثال دارندروف انهايي را كه بر خصوصيات روانشناختي يا رفتاري متصديان چنين سمت هايي تاكيد مي كنند،به باد انتقاد مي گيرد. او در اين انتقاد تا ان جا پيش مي تازد كه مي گويد كساني كه يك چنين رويكردي را اتخاذ مي كنند جامعه شناس نيستند.
عنصر كليدي در تحليل دارندروف، اقتدار ضميمه شده به سمت هاي اجتماعي است. اقتدار همواره مستلزم فرمان روايي و فرمان برداري است. از آن هايي كه بر سمت هاي با اقتدار مي نشينند انتظار مي رود كه زير دستانشان را تحت نظارت داشته باشند؛ يعني انها بخاطر انتظارات اطرافيان و نه بخاطر خصوصيات روانشناختي شان بر ديگران حكم فرمايي مي كنند...
📚كتاب
#نظريه_جامعه_شناسي_مدرننويسندگان:
#جورج_ريتزر،
#داگلاس_جي_گودمنمترجمان:
#خليل_ميرزايي ،
#عباس_لطفي_زاده♨️كافه روش تحقيق و نظريه جامعه شناسي
♨️پیشنهاد می شود که عضو شوید
👇👇👇👇👇https://telegram.me/joinchat/Bdfs4DzcZn9sOw9qQ5hIxQ👥کانال علوم اجتماعی، مسائل روز
👥@Social_Science