#پیتر_ال_برگر و
#تامس_لاگمن:
(به مناسبت درگذشت پیتر ال برگر)
@Social_Science#ساخت_اجتماعی_واقعیتریشه های شکل گیری نهادها
هر گونه کنش انسانی مستعد آن است که به صورت عادت درآید و باز هم معنادار بودن خود را حفظ کند، نهادی شدن زمانی اتفاق می افتد که نمونه سازی متقابل کنش های عادی شده از جانب تیپ های کنشگران موجود باشد
افزون براین نهادها نشانگر تاریخ مندی و کنترل نیز هستند و فهم دقیق آنها بدون فهم فرایند تاریخی که در بستر آن شکل گرفته ممکن نخواهد بود همچنین نهاد ها از طریق فراهم کردن الگوهای از پیش تعریف شده کنش، کنش های انسانی را کنترل می کنند
در جهان واقعی نهاد ها بیشتر در قالب جمع هایی که تعداد جمعیت زیادی دارند جلوه میکند و همواره دارای نقطه شروعی است و مهم ترین سود آن پیش بینی کنش های طرف مقابل و برقراری تعامل است
جهان نهادی در آگاهی افراد به طوری استحکام می یابد که به آسانی نمیتوان آن را تغییر داد و فقط در این فرض است که میتوان از جهان اجتماعی در معنای واقعتی جامع و مفروض سخن گفت به طوری که کودک در اوایل جامعه پذیری اش قادر نیست بین عینیت پدیده های طبیعی و عینیت شکل بندی های اجتماعی تفاوت قائل شود بنابر این جامعه نهادی به مثابه واقعیتی عینی تجربه میشود
نهاد ها دارای قدرت الزام آور هستند هم فی نفسه هم به لحاظ وجود واقعی شان و هم از طریق مکانیسم های کنترلی که در دست دارند، باید این نکته نیز مغفول نماند که عینیت جهان نهادی هر قدر هم که واقعی باشد محصول دست انسان است و اساسا چیزی نیست جز فعالیت های انسانی عینیت یافته و رابطه بین انسان در مقام مولد و جهان اجتماعی بمنزله دستاورد او همواره رابطه ای دیالکتیکی خواهد بود
به سبب تاریخمند شدن و عینیت یافتن نهادها رشد مجموعه مشخصی از مکانیسم های کنترل اجتماعی نیز ضرورت میابد، احتمال انحراف از شیوه های نهادینه کنش هنگامی بوجود می آید که نهادها به واقعیت هایی تبدیل شوند که ارتباطشان با ریشه اصلی خود که همان فرایند اجتماعی انضمامی است قطع شود
نهادها در نهایت به سازگاری با یکدیگر تمایل دارند چون برخی روابط است که میان اعضای یک جمع مشترک است و همچنین شاید این بر نیاز روانی که خود ریشه فیزیولوژیک دارد مبتنی باشد اما استدلال ما بر این نوع فرضیات انسان شناختی مبتنی نیست بلکه بر تحلیل رابطه معنادار در فرایند نهادی شدن استوار است و می توان گفت انسجام آنها از فرایند اجتماعی به وجود آورنده آنهاست
اگر انسجام نظم نهادی فقط از طریق دانشی که اعضای جامعه در برابر آن دارند قابل درک است پس نتیجه این است که هر نوع تحلیل نظم نهادی مستلزم تحلیل این دانش است، چنین دانشی اصلی ترین محرک کنش نهادی شده است. این دانش قلمرو نهادی شده کنش و تمام موقعیت هایی که در چارچوب این قلمرو اند را مشخص می کند؛ دانش مربوط به جامعه نوعی تحقق است در دو معنا یکی در معنای درک واقعیت اجتماعی عینیت یافته و دیگری در معنای تولید دائمی این واقعیت.
👥کانال علوم اجتماعی، مسائل روز
👥https://telegram.me/joinchat/B8dgVjzw2lSWh3ZSpj1VhQ