یک نویسنده تازه کار، به محض ورود به ساختمان کا.گ.ب (سرویس اطلاعاتی و مخفی شوروی سابق)، شخصی را میبیند که به سمتش میآید و به او میگوید: «به به، سلام! پس عاقبت تصمیم گرفتید به دیدنمان بیایید!»
نویسنده پرسید: «یعنی شما میدانید من کیام؟»
مأمور کا.گ.ب، در حالی که دستانش را از دو طرف باز کرده بود، گفت: «مگر کسی هم هست که شما را نشناسد؟ بفرمایید روی این صندلی بنشینید. چه چیزی باعث شد به اینجا بیایید؟ آیا میخواهید به ما بگویید که نظام شوروی را دوست ندارید؟
نویسنده گفت: «بله، دقيقا. من این نظام را دوست ندارم.»
- میتوانید به ما بگویید دقیقا چه چیز این نظام را دوست ندارید؟
نویسنده گفت که به نظرش، در اتحاد شوروی هیچ نوع آزادی -به ویژه آزادی هنری- وجود ندارد، حقوق بشر نقض میشود و سطح استاندارد زندگی به صورت مستمر در حال سقوط است. هر کدام از این حرفها کفایت میکرد که هفت سال زندان برایش ببرند.
مأمور کا.گ.ب، پس از این که مؤدبانه به حرفهای نویسنده گوش کرد، از او پرسید: اما چرا این حرفها را دارید به ما میزنید؟
- میخواستم شما بدانید.
- «ما میدانیم. همه همه این چیزها را میدانند.»
- اما اگر همه از این مشکلات خبر دارند، پس باید در جهت برطرف کردنشان یک کاری کرد.
-
اشتباه شما دقیقا در همین جاست. آن چیزهایی که به نظر شما مشکلات است، به نظر ما مشکلات نیست.📚 #شوروی_ضدشوروی🖊 #ولادیمیر_واینوویچترجمه: بیژن اشتری
👥علوم اجتماعی، مسائلروز
👥👉 @SOCIAL_SCIENCE 👉🏿 @SOCIAL_SCIENCE