«
#دولت_مدرن،
#جامعه_سنتی، چالش و پايش»
در نشستي با سخنراني اتحاديه و فصيحي
@SOCIAL_SCIENCEفراز و نشيب
#تجدد در ايران
در روند مدرنسازي جامعه، توجه به سنتها يك ضرورت است
اتحاديه: دوره مشروطه را ميتوان مبدا شكلگيري مدرنيزم و جامعه مدرن در نظر گرفت اما از آنجا كه اين دوره با هرج و مرج و جنگ همراه شد، زمان استقرار رضاشاه ميتواند نقطه شروع بهتري براي اين بحث باشد. رضاشاه همانند بسياري از ايرانيان، اروپا را نديده بود. تنها ارتباط او با فرهنگ اروپايي از طريق شنيدهها و نوشتهها يا ارتباط با فرماندهان روسي بريگاد قزاق و شايد وزيرمختارهاي روس و انگليس بود. اما بسياري از رجال اطراف وي اروپا را ميشناختند و با طرز فكر و روحيه اروپاييان آشنايي داشتند مانند داور، تيمورتاش، نصرتالدوله و... كه تحصيلكردههاي خارج بودند. بسياري از معاصرين نيز يا از طريق مطالعه يا سفر يا دانشجويي با اروپا آشنايي داشتند مثل محمود افشار، ملكالشعراي بهار، علي دشتي، عباس اقبال آشتياني، سليمان ميرزا اسكندري، ذكاءالملك فروغي و... البته همه اين افراد با يكديگر همفكر و همسو نبودند اما غربگرا و اصلاحطلب بودند. در واقع، غربگرايي، اصلاحطلبي و مدرنيزم همه با هم مطرح ميشوند و جامعه ايران را دگرگون ميكنند. بدون شك، نيم قرن بحث درباره پيشرفتهاي محيرالعقول غرب و درماندگي ايران بر رضاشاه تاثير گذاشته بود كه تنها راه پيشرفت ايران را غربي شدن آن ميدانست. البته اين طرز فكر جديد، ابتكار رضاشاه نبود و از دوره مشروطه، روشنفكران به تدريج به اين نتيجه رسيده بودند كه ايران بايد غربي شود. مفسر اين عقيده اصلا تقيزاده است كه ميگويد مردم روحا و جسما بايد فرنگي شوند. مشفق كاظمي، تحصيلكرده آلمان و نويسنده كتاب «تهران مخوف» نيز در اين باره مينويسد: «روزي را كه اين مملكت هم صورت كامل اروپا را پيدا خواهد كرد به نظر ميآورم. چه اين عقيده مسلم من است كه بالاخره اين قسمت انجام خواهد شد و اصرار ما در اين قسمت است كه زودتر اين منظور به عمل آيد. »
"سياستنامه" صفحه اي از روزنامه "اعتماد" است كه به فلسفه، تاريخ، سياست و جامعه شناسي مي پردازد.
👥علوم اجتماعی، مسائل روز
👥@SOCIAL_SCIENCE📚متن كامل اين گزارش را در Pdf زیر بخوانید
👇