منزل
کبری شیخه در خیابان کارگر،دیگر خیابان منتهی به میدان ملا جامی و یکی از کانونهای تجمع کنندگان در اعتراضات روز خونین مهاباد، بود. بهگفتۀ شاهدان عینی،
کبری شیخه مدام از داخل خانه خود برای جوانان معترض روسری و ماسک میآورد تا صورت خود را بپوشانند و شناسایی نشوند.
این را منبعی آگاه به «رادیوفردا» گفته و روز کشته شدن این مادر معترض را این گونه شرح داده است: ««
کبری شیخه در این درگیریها مردم و فرزندان خود را همراهی میکرد؛ شعار میداد، برای معترضان سنگ جمع میکرد تا از خود دفاع کنند و از فاصله خیلی نزدیک با مأموران حکومتی درگیر میشد؛ آنقدر نزدیک که پسر کوچکش هر بار بازوی او را میگرفت و او را به داخل حیاط خانه میکشاند. اما او هر بار با گفتن جملهای با این مضمون که "تا روزی که جوانان این مرز و بوم سینه خود را در برابر گلولهها سپر کنند، من نمیتوانم در خانه بمانم"، از حیاط خانه بیرون میرفت و با معترضان همراهی میکرد»
یکی از نزدیکان
کبری شیخه به رادیوفردا گفت: «در میانه شلیک گلوله از سوی نیروهای امنیتی به معترضان، پسر
کبری شیخه به سمت منزل رفت و از مادرش خواست که او هم به منزل بازگردد.
کبری شیخه هنوز کامل از درِ خانه عبور نکرده بود که مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بر زمین افتاد. با هر سختی بود، خود را به داخل حیاط و آغوش پسرش رساند. فوران خون از گردن مادر، پسر را متوجه این مسئله کرد که
کبری شیخه تیر خورده است. با تصور اینکه زخم سطحی است، با روسری مادرش زخم را میبندد تا جلو خونریزی را بگیرد، غافل از اینکه گلوله جنگی آنچنان از فاصله نزدیک شلیک شده بود که کتف
کبری را نیز شکافته و بعد از بیرون آمدن از بدنش به درب منزل برخورد کرده بود.»
«
کبری زنی زحمتکش و رنجدیده بود. در سن نوجوانی، زمانی که تنها ۱۳ سال سن داشت، ازدواج کرد. در ۱۸ سالگی صاحب سه فرزند شده بود. در کشاورزی و دامداری کمکحال نانآور خانواده بود. صدای سوزناک و دلنشینی داشت و هر بار که برای نوههایش لالایی میخواند، اشکهایش او را همراهی میکردند.»
این مادربزرگ شجاع و مهربان روز ۵ آبان ۱۴۰۱، در آغوش فرزندانش جان شیرینش را از دست داد.
#کبری_شیخه #مهاباد#دادخواه_زندانی_آزاد_باید_گردد #دادخواهیم_تا_آخرین_نفس #زن_زندگی_آزادی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #دادخواهی_ادامه_دارد #ایستادهایم_تا_پایان @dadxahan